عکس من
و عیسی مسیح فرمود: «چون روح القدس بر شما آيد، قوّت خواهيد يافت و شاهدان من خواهيد بود، در اورشليم، يهوديّه، سامره و تا اقصاي جهان.» /اعمال رسولان، 1: 8

۱۳۹۰ مهر ۲۰, چهارشنبه

آیا عیسی خدا است؟/7: آیا لوگوس و عیسی، برابر با یهوه و قابل پرستش اند؟ + بررسی عبرانیان، 1: 5 - 9



چنان که دیدیم، لوگوس، ترجمه ای یونانی برای چند واژۀ عبری است. واژه هایی عبری همچون דְּבַר : dabar (کلام، سخن)، אִמְרֵ֣י : im·rê (امر، کلام)، דְבַר־ אֱמֶ֣ת : ĕ·meṯ ḏə·ḇar- (کلام راستی)، אִמְרֵ֣י אֱמֶ֑ת : im·rê ĕ·meṯ (کلام حقیقت)، : דְּבַר אלהים : dabar elohiym (کلام خدا) و חָכמָה : chokmâh (حکمت). واژه هایی که در یونانی به واژه های زیر ترجمه شده اند: λόγος : logos (کلمه، کلام، عقل، منطق)، :logos alētheia λόγος αληθείας (کلام راستی)، αληθή λόγον : aléthés logos (کلام حقیقت)، λόγω του θεού : logos ho, hé, to theos (کلام خدا)، λόγος σοφίας : logos sophia (کلام حکمت) و σοφία : Sophia (حقیقت).

در عهد عتیق و عهد جدید، واژه های فوق، به عنوان یک شخصیت مورد اشاره قرار نگرفته اند (به جز یک مورد و آن هم به طور استعاری: امثال، 8: 22 – 31)، هیچ گاه با خدا برابر دانسته نشده اند (حتی در امثال، 8: 22 – 31)، هیچ گاه به عنوان چیزی در نزد خدا، در خدا یا به عنوان خدا مورد اشاره قرار نگرفته اند (مگر یک مورد و آن هم طبق خوانش و ادعای طرفداران الوهیت لوگوس و تثلیث: یوحنا، 1: 1)، و هیچ گاه شبیه به خدا و هم شکل او (در ترجمه های غلط: همذات با او) معرفی نشده اند مگر در یک مورد: فیلیپیان، 2: 6. ولی بدون استثنا هیچ گاه الوهیت یهوه به آن ها نسبت داده نشده، جایگاه یهوه (خدای یگانه و بی همتای هستی) به آن ها اختصاص داده نشده، شایستۀ ستایش و پرستش دانسته نشده و به عنوان یک شخصیت الوهی ِ همذات با یهوه، مورد ستایش قرار نگرفته اند.

نکتۀ قابل توجه این است که هر گاه پولس و رسولان دیگر از جمله خود یوحنا، به عیسی مسیح اشاره می کردند همواره واژۀ κύριος (سرور kurius : lord :) را به کار می بردند به ویژه در آیاتی که در آن ها به یهوه - خدا و عیسی مسیح اشاره می کردند.* مثلا خود یوحنا در دوم یوحنا، 1: 3 می گوید:

فيض و رحمت و سلامتي از جانب خداي پدر (Θεοῦ πατρὸς : theos patēr) و عيسي مسيح خداوند (κύριοςkurius) و پسر پدر (τοῦ υἱοῦ τοῦ πατρόςho, hé, to huios ho, hé, to patér) در راستي و محبّت با ما خواهد بود.
این جا نیز به روشنی مشخص است که حتی خود یوحنای رسول، وقتی در کنار خدای پدر، به نام عیسای مسیح اشاره می کرده، کاملا دقت داشته که برای اشاره به عیسی از واژۀ θεός  (theos) استفاده نکند. ولی وقتی در یوحنا، 1: 1 می خواست خداوند و ارتباط او با لوگوس در آفرینش جهان را بیان کند، هیچ اشکالی نمی دید که بگوید: یهوه (θεός : theos) لوگوس بود.


عبرانیان، 1: 5 – 9

یکی از آیاتی که به دفعات برای اثبات الوهیت و قابل پرستش بودن عیسی ذکر می شود، عبرانیان، 1: 5 – 9 است:
آیه 5. زيرا خدا هرگز به هيچ يک از فرشتگان نگفته است كه: «تو پسر من هستي، امروز پدر تو شده ام.» و يا: «من براي او پدر خواهم بود و او پسر من خواهد بود.» (= مزامیر، 2: 7؛ 2 سمو 7: 14؛ 1 تواریخ، 17: 13)
آیه 6. و باز وقتي (خدا) نخستزاده را به جهان مي فرستد مي فرمايد: «همه فرشتگان خدا بايد او را بپرستند.» (= تثنیه، 32: 43 «اي ملّتها شما بايد با قوم خداوند او را ستايش کنيد)
آیه 7. امّا درباره فرشتگان مي فرمايد: «خدا فرشتگانش را به صورت باد، و خادمانش را مثل شعله هاي آتش مي گرداند.» (= مزامیر، 104: 4)
آیه 8. امّا درباره پسر فرمود:
«اي خدا، تخت سلطنت تو ابدي است، و با عدالت بر ملّت خود حكومت مي کني.
آیه 9. تو راستي را دوست داشته و از ناراستي نفرت داري. از اين جهت خدا، يعني خداي تو، تو را با روغن شادماني بيشتر از رفقايت تدهين كرده است.» (= مزامیر، 45: 6 و 7)
آیۀ 6 منحصرا دربارۀ خدا است ولی ساختار آن از دو قسمت تشکیل شده، یعنی بخش اول، مبتدا و بخش دوم، خبر.
مبتدا: وقتي نخستزاده را به جهان مي فرستد ..
خبر: «همه فرشتگان خدا بايد او (یعنی خود یهوه - خدا) را بپرستند.» («او» عطف به فاعل است یعنی به کسی که نخست زاده را به جهان می فرستد.)
ساختار آیه 7 نیز چنین است که دو چیز را دربارۀ دو گروه مختلف (فرشتگان و خادمان) می گوید: «درباره فرشتگان می گوید: فرشتگانش را ... و خادمانش را ...»،
آیۀ 8 و 9 را باید با هم در نظر گرفت چنان که در اصل ایه در تورات نیز چنین است و آیات 8 و 9 ِ نقل شده در عهد جدید، در عهد قدیم، دو آیۀ مرتبط به هم بوده اند. پس ساختار آیۀ 8 و 9 را باید چنین در نظر گرفت که نخست از خدا شروع می کند و سپس پسر را ذکر می کند. یعنی آیۀ 8 دربارۀ خدا و خطاب به خدا است و آیۀ 9 دربارۀ عیسی مسیح و خطاب به او.
همچنین کلمۀ «می گوید»، همچنان که به خدا اشاره دارد (یعنی: خدا می گوید: ..) می تواند اشاره به سرایندۀ مزمور نیز باشد که نخست خدا را خطاب می کند و تخت سلطنتش را توصیف و تجلیل می کند و سپس خطاب به پسر (پسر خدا) می گوید: «تو راستي را دوست داشته و از ناراستي نفرت داري. از اين جهت خدا، يعني خداي تو، تو را با روغن شادماني بيشتر از رفقايت تدهين كرده است.»
شاید پولس حیف اش آمده که نقل قول اش از مزمور زیبای 45 را از آیۀ 7 مزمور («تو راستی را ...») شروع کند و زیبا دانسته که از آیۀ قبلی دربارۀ جلال دادن خدا، تخت سلطنت ابدی خدا و حکمرانی عادلانۀ خدا آغاز کند. یا حتی اندیشیده که اگر آیه را از توصیف مسیح شروع کند ممکن است در نظر خوانندگان یهودی و یونانی، توهین به خدا و حذف نام او به نظر آید. به هر حال با هیچ منطقی نمی توانیم بگوییم آیۀ 8 و 9 هر دو خطاب به مسیح است. چون:
1.تخت سلطنت مسیح نیز ابدی نیست چنان که آمده: «و مسيح تمام فرمانروايان و قوّتها و قدرتها را برانداخته و پادشاهي را به خداي پدر خواهد سپرد ...» (1 قرنتیان، 15: 24 و 28)؛
2.در آیۀ 9، به وضوح می بینیم که خدا، خدای تو (خدای مسیح)، مسیح خود را مسح و تدهین می کند. پس غیرمنطقی و مضحک می شود اگر بگوییم خدا، خودش را مسح می کند. مگر این که تثلیث را در نظر بگیریم و بگوییم شخصیت الهی خدا (یهوه) که در آیۀ 8 آمده، شخصیت انسانی خود (عیسی) را با روح پاکش تدهین و مسح می کند! به نظر شما کدام تفسیر و تعبیر از آیات 8 و 9 با عظمت خداوند و الهیات کل کتاب مقدس همخوانی دارد؟

جالب اینجا است که در همۀ بخش های مجزا (آیۀ 6، آیۀ 7 و آیات 8 و 9) یک ساختار دو تایی تکرار می شود. در آیۀ 6: فرستادن نخست زاده + ستایش خدا؛ در آیۀ 7: مثل باد شدن فرشتگان خدا + مثل آتش شدن خادمان خدا؛ آیات 8 و 9: تکریم تخت سلطنت ابدی و عدالت خدا + توصیف مسیح خداوند که راستی و عدالت را دوست دارد و از بدی نفرت دارد.
اما عجیب این که معمولا آیات 6 و 8 را اشاره به مسیح می دانند و دقت نمی کنند که آیات 5 – 9 از تورات آورده شده اند و پولس می کوشد با کنار هم گذاشتن آن ها، تفسیری ارائه دهد که طبق آن برتر بودن جایگاه مسیح از فرشتگان را ثابت کند، نه برابر بودن مسیح و خدا را! برتر بودنی که طبق کتاب مقدس کاملا واضح و اثبات شده است.

اگر تاکید زیادی باشد که بگویند واژۀ خدا (theos) در آیۀ 8 باب 1 عبرانیان خطاب به عیسی مسیح است، در پاسخ، استدلال دیگری که می توان ذکر کرد این است که در آیۀ 6 مزمور 45 ( = آیۀ 8 باب 1 عبرانیان)، در اصل عبری مزمور، به جای خدا (یهوه) واژۀ الوهیم آمده و الوهیم به معنای سرور است که در ترجمۀ آن به یونانی گاهی نوشته شده: theos و گاهی نوشته شده: kyrius. البته چون پولس و رسولان دیگر، هنگام نوشتن نامه هایشان، از ترجمه یونانی عهد عتیق (سپتواجنت) نقل قول می کردند، طبیعی است که از ترجمۀ انسانی و غیرمقدس یونانی استفاده کرده اند و در آن ترجمه (سپتواجنت)، برای ترجمۀ الوهیم نوشته شده بوده: theos. در حالی که می توانیم بگوییم پولس، اصل عبری آن را مدنظر داشته که الوهیم آمده و الوهیم به معنی سرور، حکمران، قانونگذار و داور و معادل کوریاس یونانی است. پس اگر به فرض محال، فرض کنیم که منظور پولس از آوردن آیۀ 6 مزمور 45 (= عبرانیان، 1: 8) اشاره به عیسی مسیح بوده باز هم عیسی را theos خطاب نکرده بلکه در اصل او را الوهیم (سرور، حکمران، قانونگذار و داور) خطاب کرده است.

بد نیست همین جا آیۀ 13 را هم توضیح بدهم که می فرماید:
و به كدام يك از فرشتگان هرگز گفت: «به دست راست من بنشين تا دشمنان تو را پاي انداز تو سازم؟»
در این آیه نیز از عیسی مسیح به عنوان theos نام برده نشده حتی قسمت اول آیه 1 مزمور 110 که در اصل عبری آن آمده: یهوه (Yĕhovah)، به آدون (adown) من گفت: ... حذف شده؛ علیرغم این که در ترجمۀ یونانی (سپتواجنت)، به جای یهوه و آدون، یک کلمه استفاده شده، یعنی کوریاس، و آمده: «κύριος (کوریاس) به κυρίω μου (کوریاسِ من) گفت: ... .»
پس آیۀ بالا که در عبرانیان، 1: 13 آمده و حتی کلمۀ خدا از آن حذف شده نیز نمی تواند ثابت کند که مسیح در این آیه، خدا (theos) نامیده شده است.

اساسا این که پولس بگوید: امّا درباره پسر فرمود: «اي خدا (theos : واژه ای که در اصل آیه به کار نرفته)، تخت سلطنت تو ابدي است ...» بسیار بی منطق، مضحک و عجیب می نموده است. چون مخاطبین یهودی که اصلا این را نمی پذیرفتند و آن را نوعی کفر تلقی می کردند و غیریهودیان هم طبق این می توانستند مسیحیان را مسخره کنند و بگویند: شما می گویید مژدۀ خوش تان این است که خدا، مسیح خود را فرستاد تا ما از گناه و مرگ نجات یابیم، سپس او را پسر یگانۀ خدا لقب می دهید و آن گاه می گویید همان پسر، خدا (theos) است؟!

***

در جوامع سنتی قرون اولیۀ مسیحی که ایمانداران و حتی شبانان شان از علم، منطق و فلسفه، سررشتۀ چندانی نداشتند و اصولا پس از ایمان به عیسای مسیح نیاز چندانی هم به علم، منطق و فلسفه نمی دیدند، طبیعی بوده که نوعی سر در گمی دربارۀ مقام مسیح به وجود آید. از یک طرف، آیاتی را می دیدند که شأن مسیح را بالاتر از فرشتگان می داند، آیاتی دیگر به یکی بودن مسیح با پدر اشاره می کرد، آیاتی او را ماشیاخ موعود معرفی می کرد، آیاتی مبنی بر این بود که او از آسمان و از نزد پدر آمده و آیات دیگری همچون آیات اول انجیل یوحنا، با زبانی پیچیده، نخست لوگوس و خدا را در کلام و نوشتار، یکی می نمایاند و سپس چند آیه بعدتر (آیه 14)، می گفت که لوگوس ِ خدا، در یک انسان متجلی شد.
جوامع مذکور از سویی با آیات و روایات مربوط به فرشتۀ خداوند، حکمت خدا (امثال: 8) و روح خدا در تورات آشنا بودند و از سویی با کلمه ای جدید به نام لوگوس رو به رو بودند که فقط یوحنا آن را به کار برده بود! همچنین با این مژده و خبر خوش رو به رو بودند که مسیح موعود که امید ملت ها است ظهور کرده و به خاطر گناهان ما مرده، پس از مرگ زنده شده و اکنون به دست راست خدا نشسته است و عجیب تر این که در آخرالزمان نیز دوباره همراه با فرشتگان باز خواهد گشت.

بیایید خود را جای شبانان و ایمانداران اولیه بگذاریم که با انواع سوالات در درون کلیسا و بیرون از آن رو به رو بودند. کسانی که باید پاسخ پرسش کنندگان را دربارۀ جایگاه و اهمیت و قدرت و اختیارات مسیح می دادند و بین جایگاه خدای پدر، لوگوس خدا و پسر یگانۀ او، گیج شده بودند. می خواهم بگویم طبیعی است که گیج شده باشند.
در چنین وضعیتی، عده ای از برتری یهوه بر عیسی مسیح سخن می گویند. عده ای پدر و پسر را با هم برابر می دانند. عده ای روح القدس را نیز هم تراز با پدر و پسر معرفی می کنند و در این میان، کلمه ای هم هست به نام لوگوس! طبیعی است که کشمکش های لفظی، مباحثات کلامی و سرانجام اختلافات کلیسایی اوج می گیرد. در این میان هم بالاخره یک طرف، قدرت زمینی را به دست می گیرد و نظر خود را حاکم می کند.

در پایان، باید گفت در انجیل یوحنا و نامه های پولس و رسولان، یک توصیف زیبا از لوگوس خدا شده که توصیف آن مطابق با توصیف حکمت در باب 8 امثال است. همچنین در سراسر عهد جدید، آیات زیادی به ارزش، مقام، قدرت و اختیارات عیسی مسیح اختصاص دارد که به ما بفهماند مقام و منزلت او بسیار برتر از انسان ها، برتر از انبیا (بزرگتر از نبی) و برتر از فرشتگان است.
رسولان اولیه نوعی دقت زبانی و ادبی داشتند که عیسی را خدا (theos) خطاب نکنند و اصلا لزوم و نیازی به theos دانستن یا theos نامیدن عیسی نداشتند. حتی بارها در نامه های رسولان می خوانیم که پدر (pater) یا خدا (theos) را شکر کنید ولی حتی یک آیه هم مبنی بر سفارش به پرستش روح القدس یا عیسی نداریم! برای نمونه در باب 1 کولسیان (که آیاتی از آن را برای اثبات الوهیت مسیح به کار می برند) می خوانیم:
«و پدر را شكرگزاريد كه ما را لايق بهره ميراث مقدّسان در نور گردانيده است، و ما را از قدرت ظلمت رهانيده، به ملكوت پسر عزیز خود منتقل ساخت، كه در وي فديه خود يعني آمرزش گناهان خويش را يافته ايم.»

به طور خلاصه، در هیچ جای کتاب مقدس نیامده:
عیسی را خدا بدانید تا نجات پیدا کنید.
یا: هر کس عیسی را خدا نداند، گناهش آمرزیده نمی شود و به ملکوت خدا راه نمی یابد.
یا: هر کس عیسی را به عنوان خدا نپذیرد، فرزندخواندۀ خدا محسوب نمی شود و به حیات جاودان نمی رسد.
آن چه برای ایمان و نجات لازم بوده، توسط خدا، انبیا، عیسی و رسولان گفته شده است. چرا ما باید اصل یا اصول دیگری را که خودمان یا گروه مان از کلام خدا استنتاج می کنیم به کلام خدا بیفزاییم؟
ولی امروزه بسیاری از کشیشان و کلیساها هستند که اگر ایمانداری عیسی را به عنوان خدا نپذیرد، او را از کلیسا طرد می کنند و می گویند: عدم پذیرش عیسی به عنوان خدا، یا عدم پذیرش تثلیث، فرد را از مسیحی بودن، از نجات، از حیات ابدی و ... خلع می کند!

بی شک، یهوه - خداوند رازهایی دارد که تاکنون بر ما پوشیده است و بی شک در کتاب مقدس، آیات بسیاری هستند که تفسیرشان سخت است. همچنین بی شک ترجمه هایی از کتاب مقدس هستند که سهوا یا عمدا بعضی اشتباهات دارند و این موجب می شود ایمانداران دچار سر در گمی شوند و به سوی تعالیم غلط جذب شوند.
به عبارتی شیطان کوشید آدم (که اصطلاحا پسر خدا خوانده شده) را بفریبد تا آدم، خود را به جای خدا بنشاند. آدم کوشید و سقوط کرد و مرد. سپس کوشید عیسی را بفریبد و او را به نافرمانی وادارد، ولی عیسی، او را رد کرد و سرافراز شد. ولی شیطان پس از این تلاش ها از پا ننشست، پس کوشید عیسی را در نظر بعضی از مسیحیان، به جای خدا بنشاند و به خاطر بی توجهی، بی دقتی و بدون منطق نتیجه گیری کردن بعضی از مسیحیان، تا اندازه ای و برای مدتی معلوم، موفق شد!
ولی چنان که یهوه فرموده است: نور از میان تاریکی می درخشد و تاریکی هرگز بر آن چیره نشده است، پس با یاری یهوه – خداوند و در نام عیسای مسیح، نام خداوند را جلال خواهیم داد و خدایی که فرمود: نور از میان تاریکی بدرخشد، ما را یاری خواهد کرد که بتوانیم نور حکمت یهوه را بر کتاب مقدس بتابانیم و حقیقت کلام خدا را به همگان نشان دهیم تا نجات یابند.

فيض و رحمت و سلامتي از جانب خداي پدر و عيسي مسيح خداوند و پسر پدر در راستي و محبّت با ما خواهد بود.
/دوم یوحنا، 1: 3
آمین

پی نویس ها:

* برای مطالعۀ بیشتر نک: مقالۀ «آیا لوگوس، خدا است؟ اگر خدا است، چه نوع خدایی است (؟) و منظور از خدا در یوحنا، 1: 1 چیست؟»




۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه

آیا عیسی خدا است؟/6: آیا عیسی مسیح دقیقا معادل لوگوس و برابر با آن است یا میان عیسی و لوگوس، تفاوت وجود دارد؟ /بخش 3: اول تیموتائوس، 3: 16



چهارم: 1 تیموتائوس، 3: 16
و بالاجماع [بی شک] سرّ دينداري عظيم است كه خدا در جسم ظاهر (φανερόω : phaneroō) شد و در روح، تصديق كرده شد و به فرشتگان مشهود گرديد و به امّتها موعظه كرده و در دنيا [به او] ايمان آورده [شد] و به جلال بالا برده شد. /ترجمه قدیم
به‌‌يقين که راز دينداري بس عظيم است: او در جسم ظاهر شد (φανερόω : phaneroō)، به‌‌واسطه روح تصديق گرديد، فرشتگانْ ديدندش، بر قومها موعظه شد، جهانيان به او ايمان آوردند، و با جلال، بالا برده شد. /ترجمه هزاره نو

واژه ای که در یونانی، برای ظاهر شدن به کار رفته، φανερόω (phaneroō) است که به معنی آشکار شدن، پدیدار شدن و مرئی شدن است. پس می بینیم که ظاهر شدن، پدیدار شدن و متجلی شدن خدا در جسم، یک آموزۀ تکرار شونده بوده که دائما توسط رسولان تکرار می شده است. در ترجمۀ انگلیسی نیز به آشکار شدن و پدیدار شدن خدا در جسم اشاره شده و هیچ اثری از فرضیۀ عجیب و غیر کتاب مقدسی ِ تبدیل روح به ماده در آن نیست:
 Beyond all question, the mystery of godliness is great: He (theos) appeared in a body, was vindicated by the Spirit, was seen by angels, was preached among the nations, was believed on in the world, was taken up in glory. /NIV

1 تیموتائوس، 3: 16 می خواهد بگوید که خدا (theos) در جسم (جسم عیسی مسیح) ظاهر (متجلی) شد و جلال او در چهرۀ عیسی مسیح درخشید، چیزی که در 2 قرنتیان، 4:  6 و عبرانیان، 1: 1 - 3 هم به آن اشاره شده است:
زيرا خدايي كه گفت تا نور از ظلمت درخشيد، همان است كه در دلهاي ما درخشيد تا نور معرفت جلال خدا در چهره عيسي مسيح از ما بدرخشد. /2 قرنتیان، 4: 6
 خدا كه در زمانِ سَلَف به اقسام متعدّد و طريق هاي مختلف بوساطت انبيا به پدران ما تكلّم نمود، در اين ايّام آخر به ما بوساطت پسر خود متكلّم شد كه او را وارث جميع موجودات قرار داد و بوسيله او عالَمها را آفريد؛ كه فروغ جلالش و خاتم جوهرش بوده و به كلمه قوّت خود حامل همه موجودات بوده، چون طهارت گناهان را به اتمام رسانيد، به دست راست كبريا در اعلي علّييّن بنشست. /عبرانیان، 1: 1 - 3

در پایان، باید بگویم، یوحنا، 1: 14؛ فیلیپیان، 2: 6؛ کولسیان، 1: 19 و 1 تیموتائوس، 3: 16 همه گی به هم مرتبط اند و با دقت در هر کدام از آن ها تفسیر بهتری از آیات دیگر و خود آن آیه می توان ارائه داد.
همچنین نمی توانیم عیسی مسیح را لوگوس یا خدا بدانیم، چون توصیفات مربوط به لوگوس و عملکردها و کارکردهای آن با توصیفات مربوط به عیسی و عملکردها و کارکردهای عیسی تفاوت های بنیادی بسیاری دارند.
نکتۀ عجیبی که کمتر کسی به آن توجه کرده این است که نه در یوحنا، 1: 1 – 5 و 14، نه در کولسیان، 1: 15 – 17 و 19، نام زیبا و ارزشمند عیسای مسیح نیامده و کلمۀ «او» (کسی که : ὅς hosکه در اصل یونانی کولسیان، 1: 15، 17 و 18 هم هست، عطف به آیات 12 - 14 است که نام عیسی مسیح در آن ها نیامده و نوشته شده است:
و پدر را شكرگزاريد كه ما را لايق بهره ميراث مقدّسان در نور گردانيده است، و ما را از قدرت ظلمت رهانيده، به ملكوت پسر عزیز خود منتقل ساخت، كه در وي فديه خود يعني آمرزش گناهان خويش را يافته ايم.

همچنین پسر عزیز خدا می تواند اشاره به لوگوس – روح القدس ِ خدا باشد که چنان که گفتیم در عیسی مسیح، ساکن و بر جسم و روان انسانی او حاکم بود. به هر حال، مستقیما نام مسیح نیامده و غیر مستقیم به القاب روحانی او اشاره شده است.
نزدیک ترین جایی که در این باب، نام مسیح آمده، کولسیان، 1: 7 است:
... چنانكه از اِپَفْراس تعليم يافتيد كه همخدمت عزيز ما و خادم امين مسيح براي شما است ...
و بعد از آن هم در آیۀ 24، نام مسیح آمده:
... الآن از زحمتهاي خود در راه شما شادي مي كنم و نقصهاي زحمات مسيح را در بدن خود به كمال مي رسانم براي بدن او كه كليسا است ..

***

به طور خلاصه:
 لوگوس، تا زمانی که در آسمان (دنیای روح) و نزد پدر بود، عیسی نبود. خدا به وسیلۀ روح القدس معجزه ای کرد تا عیسی متولد شود. (متی، 1: 20) روح القدس، پس از انجام این معجزه و باردار شدن مریم به طور منطقی باید نزد پدر بازگشته باشد و عیسی همچون یک موجود عجیب، زاده شد و رشد کرد. تا این که در سن 29 – 30 سالگی، به دست یحیی تعمید گرفت و آن گاه روح القدس بر او فرود آمد و عیسی، تبدیل به مسیح شد و لقب مسیح را گرفت و تا زمانی که بر روی صلیب، به خاطر گناهان انسان ها مرد، مسیح بود.
سپس وقتی که به آسمان رفت و به دست راست یهوه نشست، دیگر نام او عیسی مسیح نبود و خودش هم مادی و جسمانی نبود بلکه یک موجود روحی شده بود و یوحنا و رسولان دیگر هیچ مشکلی نمی دیدند که از واژه های کلمۀ خدا (مکاشفه، 19: 13)، کلمۀ حیات (1 یوحنا، 1: 1)، پسر خدا (مکاشفه، 2: 18)، سرور (مکاشفه، 1: 8)، اول و آخر (مکاشفه، 1: 8، 21: 6 و 22: 13) و مانند این ها برای اشاره به او استفاده کنند. یا پولس اشکالی نمی دید که او را مورد تکریم قرار دهد، مقام او را برتر از فرشتگان و انبیا بداند (عبرانیان، 1: 4 = متی، 12: 41 و 42؛ لوقا، 11: 32) و با واژه هایی ستایشگرانه او را مورد توصیف قرار دهد.
پس رسولان، وقتی واژۀ لوگوس را به کار می بردند، منظورشان اشاره به چیزی غیر مادی و روحی - روحانی (= لوگوس، یا عیسای رستاخیزیافته) بود که ارتباط بسیار نزدیک و محکمی با خود خدا داشت و هرگز با عیسی مسیح (جسم انسانی او)، برابر، یا بر جسم عیسی مسیح منطبق نبود.
اما وقتی به طور غیرمستقیم، بدون اشارۀ مستقیم به نام عیسی مسیح، به مسیح به عنوان پسر خدا، کلمۀ خدا و سازندۀ جهان اشاره می کردند، منظورشان دقیقا اشاره به لوگوسی بوده که به طور کامل و با کمال خود، در جسم عیسی مسیح متجلی شده بوده و چون، جسم عیسی مسیح، حامل لوگوس - روح القدس بوده، پس عیسی مسیح، مظهر و نمایندۀ آن نور حقیقت بوده و اشارۀ غیرمستقیم به نام عیسی مسیح (با ذکر واژۀ پسر یگانۀ خدا، سرور یا منجی ما) و نسبت دادن صفات، کارکردها و عملکردهای لوگوس به او، کاملا منطقی به نظر می رسیده است.
به این ترتیب، وقتی واژه ای همچون کلمۀ خدا را در کنار نام عیسی مسیح و یا برای اشاره به او به کار می بردند منظورشان جسم عیسی نبوده است، بلکه منظورشان عیسی مسیحی بوده که از مردگان برخاسته بوده است. (اول تسالونيکيان،1: 10، عبرانیان، 4: 14) همچنین وقتی واژۀ کلمۀ خدا یا پسر خدا را برای برای اشاره به عیسی پیش از مرگ و رستاخیزش به کار می بردند، باز هم اشاره شان به معانی مرتبط با آن ها از جمله کلام راستی، کلام حقیقت، کلام حکمت، حکمت (سوفیا) و لوگوس – روح القدسی بود که در عیسی، ساکن بود و نه اشاره به جسم انسانی او پیش از مرگ و رستاخیز. (مرقس، 3: 11؛ 5: 7؛ 14: 62؛ لوقا، 1: 32 و 35؛ 4: 41؛ یوحنا، 1: 34 و 49؛ 3: 18؛ 5: 25؛ 11: 4 و 27؛ 20: 31؛ رومیان، 5: 10؛ عبرانیان، 5: 8؛ اول یوحنا، 5: 20)

پولس، در دو آیۀ عظیم، نتیجۀ فوق را برای ما به طور خلاصه توضیح داده است:
به ديگر‌سخن، فرزندان جسماني نيستند که فرزند خدايند، بلکه فرزندان وعده، نسل ابراهيم شمرده مي‌شوند. /رومیان، 9: 8
امّا خداوند (κύριος : kuriosروح (πνεῦμα  : pneumaاست و جايي كه روح خداوند (πνεῦμα  κύριος  : pneuma kuriosاست، آنجا آزادي است. /2 قرنتیان، 3: 17
یعنی پولس می گوید: عیسی مسیح که ما او را کوریاس (سرور) می نامیم و این همه نام او را می بریم، روح است و محدود و جسمانی نیست بلکه چون روح است، محدودیت ندارد و جایی که او هست نیز محدودیت نیست.
به عبارت دیگر پولس می گوید: منظور ما از اشاره به عیسی مسیح و نام بردن از او به دفعات بسیار با واژۀ کوریاس، اشاره به جسم انسانی و بدن دنیوی او نیست بلکه منظور ما اشاره به عیسی مسیح ِ رستاخیزیافته یعنی روح او است.
به این ترتیب، وقتی هم که عیسی خود را پسر خدا می نامید و می گفت: «من در پدرم و پدر در من است» (یوحنا، 14: 10)، هم اشاره به جسم زمینی اش داشت که روح پدر در او و بر او بود و هم اشاره به لوگوس خدا (به طور استعاری پسر خدا) که در خدا بود و خدا در لوگوس.

همچنین باید توجه داشت که عیسی، از دو نظر، پسر خدا محسوب می شد: 1.بسته شدن نطفۀ او در رحم مریم به طور معجزه آسا و توسط روح القدس (بدون دخالت عامل انسانی و بدون تاثیر خواهش جسم و خون از سوی پدری زمینی)؛ 2.زاده شدن از روح و رستاخیز به صورت یک موجود روحانی.
پس، اصطلاح پسر خدا، در ارتباط با مرگ و رستاخیز عیسی و تولد دوباره، باید تفسیر و فهمیده شود و فقط بر جسم عیسی یا نام انسانی او دلالت ندارد. اگرچه اکثریت مسیحیان می پندارند اصطلاح پسر خدا، فقط و فقط به زاده شدن معجزه آسای او از مریم اشاره دارد.

قابل توجه این که اصطلاح پسر خدا، فقط به عیسی اطلاق نشده و به کسانی که از روح متولد شده و تولد دوباره یافته اند نیز اطلاق می شود، مانند آیات زیر: رومیان، 8: 14؛ 8: 19؛ 9: 26؛ غلاطیان، 4: 6. در بسیاری از آیاتی که در آن ها به پسر خدا بودن عیسی یا پسر خدا محسوب شدن ایمانداران اشاره شده نیز معمولا به مرگ و رستاخیز عیسی اشاره شده است مانند: رومیان، 8: 17؛ 9: 8؛ اول تسالونيکيان، 1: 10؛ عبرانيان، 2: 14؛ 4: 14. به خصوص که پولس در رومیان بیان کرده است:
«این انجیل دربارۀ پسر او، سَروَرِ ما عیسی مسیح است که از لحاظ انسانیت، یکی از فرزندان داود بود و با زنده شدن اش پس از مرگ با قدرتی عظیم ثابت نمود که از لحاظ قدّوسيّت خدايي، او پسر خداست.» /رومیان، 1: 3و4

خدا، پدر ما و عیسی مسیح خداوند، فیض و آرامش به شما عطا فرمایند. آمین