عکس من
و عیسی مسیح فرمود: «چون روح القدس بر شما آيد، قوّت خواهيد يافت و شاهدان من خواهيد بود، در اورشليم، يهوديّه، سامره و تا اقصاي جهان.» /اعمال رسولان، 1: 8

۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

الوهیت مسیح: حقیقت یا دروغ؟


عیسی مسیح:
«اي پدر، اگر بخواهي اين پياله را از من بگردان، ليكن نه به خواهش من بلكه به ارادۀ تو.»
و فرشته اي از آسمان بر او ظاهر شده، او را تقويت مي نمود.
لوقا،22 :42و43


انگیزۀ من در نوشتن این مقاله، از انگیزۀ من برای گذاشتن دیدگاهی بر برنامۀ پژواک سرچشمه می گیرد. برنامه ای که به موضوع الوهیت مسیح از دیدگاهی جدید و غیرکلیشه ای پرداخته بود:
من هم کوشیدم دیدگاهم جدید و غیرکلیشه ای باشد ولی همان طور که می بینید متاسفانه، سخن، به درازا کشید و غیر فیس بوکی شد! به هر حال آن چه در زیر می آید، نظرات من بر پایۀ مطالعات ام است. بسیار خوشحال می شوم و برکت خواهم یافت اگر مرا در دیدگاه هایتان سهیم کنید.


برادران عزیز و خواهر گرامی. ادوین و اشکان و جنیفر
سلام. خداوند در نام عیسای مسیح به شما برکت دهد به خاطر مطالعات پیگیرانه و برنامه های تفسیری آگاه کننده تان. چندین ماه است که برنامه هایتان را دنبال می کنم و از اطلاعات ارزندۀ ارائه شده در آن ها استفاده می نمایم. دربارۀ موضوع مطرح شده در برنامه تان نظراتی داشتم که در زیر ارائه می کنم.
البته لازم می دانم پیشاپیش توضیح کوتاهی بدهم:
با توجه به فضای حاکم بر کلیساها و جماعت های پروتستان که شاهدین یهوه را جزو گروه های منحرف و بدعت آمیز می دانند و این که عکس پروفایل ام نشانی از یهوه را در خود داشت، اصلا فکر نمی کردم مرا به عنوان دوست در فیس بوک تایید کنید تا بتوانم نظراتم را بنویسم. از این بابت بسیار سپاسگزارم و در نام مسیح برایتان از خدای پدر طلب برکت می کنم. البته وقتی مسیح به ما آموخت که دشمنان خود را محبت کنید، نمی دانم چرا اکثر مسیحیان امروز، شاهدان یهوه را «یک فرقۀ انحرافی» معرفی می کنند و با آن ها قطع ارتباط می کنند(؟) در حالی که اصول ایمان آن ها نیز مثل بقیۀ مسیحیان بر کتاب مقدس استوار است و از کتاب مقدس، منحرف نشده و تجاوز نکرده اند.(؟)
به نظرم وظیفۀ همۀ ما مسیحیان است که یکدیگر را با تفاوت های دیدگاهی مان بپذیریم و ارتباط مان را با یکدیگر قطع نکنیم تا بتوانیم از همدیگر برکت یابیم و در اصلاح یکدیگر بکوشیم. خدا را شکر که شما به نوبۀ خودتان سخن مسیح دربارۀ محبت را با محبت انجام داده اید.
البته من عضو شاهدان یهوه نیستم و خودم را نیز یک شاهد یهوه نمی دانم. چون به نظرم شاهدان یهوه، کسانی همچون ابراهیم پاتریارک، اسحاق، یعقوب، داود، ایلیا، دانیال، اشعیا، ارمیا، حزقیال، عیسی مسیح، متی، مرقس، لوقا، یوحنا، یعقوب، پولس و رسولان بزرگ دیگری هستند که من به خود اجازه نمی دهم با «شاهد یهوه خواندن» خود، خودم را هم تراز با آن ها قرار دهم. فقط در چند ماه اخیر، بسیاری از مقالات و کتاب های شاهدان یهوه را مطالعه کرده ام و دریافته ام که ما در کلیساهایمان، با کمرنگ کردن نام یهوه و خداوند خواندن عیسی مسیح، در حال ادامه دادن بعضی اشتباهات سهوی یی هستیم که کلیساهای اولیه انجام داده اند. البته به نظر من هیچ گروه انسانی و زمینی یی نیست که کاملا درست و بدون خطا باشد چنان که طی مطالعاتم در بعضی از موارد نیز پذیرفتن تفاسیر و عقاید شاهدان یهوه برایم سخت و گاهی ناممکن است که به امید خدا در آینده در مقالات دیگری به آن خواهم پرداخت.


نظرات دربارۀ برنامۀ پژواک با موضوع الوهیت عیسی مسیح

نکته: من در نظرات و نوشته هایم همیشه لحنی استدلالی و گاهی به ندرت طنزآمیز دارم و این طبیعی است و هیچ اصرار و عمدی در انجام آن نداشته و ندارم. یهوه، پدر آسمانی مان در نام عیسای مسیح با همۀ برادران و خواهران ایماندار باد. آمین


مقدمه: ایمان مسیحی طبق کتاب مقدس

اگر دقیق به کتاب مقدس بنگریم پایه های ایمان مسیحی در دو آیۀ بسیار مهم، به وضوح بیان شده اند:
1.اين است حيات جاويدان كه آنها تو را خداي واحد حقيقي و عيسي مسيح را كه فرستاده توست بشناسند. /یوحنا، 17: 3
2. هرکه با هدايت روح اقرار كند كه عيسي مسيح در جسم ظاهر شد، از جانب خداست و هرکه مُنكر اين حقيقت شود نه تنها از جانب خدا نيست، بلكه او داراي روح «دشمن مسيح» مي باشد. /اول یوحنا، 4: 2 و 3
اگر خوب بنگریم، پایه های ایمان راستین مسیحی در دو آیۀ فوق نهفته است. جالب این جا است که بعضی مسیحیان، پایۀ ایمان خود را بر پذیرش خدای واحد حقیقی و اقرار به آمدن مسیح در جسم می دانند، ولی در مقابل، مسیح را خدا می دانند و تثلیث را قبول دارند در حالی که مسیح هیچ گاه خود را خدا ننمایانده و در کتاب مقدس نیز حتی کلمۀ تثلیث نیامده است. ولی عده ای دیگر همچون شاهدان یهوه، پایۀ ایمان خود را بر پذیرش خدای واحد حقیقی می نهند و در عین حال، به آمدن مسیح در جسم نیز اقرار می کنند.
در زیر به یاری خداوند با هم به استدلال های مربوط به موضوع برنامۀ پژواک (الوهیت مسیح) خواهیم پرداخت.


یک: یگانگی یهوه – خدا (تِئاس: θεός) و تفاوت او با یگانه پسرش عیسی مسیح (کوریاس: κύριος)

رسولان بزرگِ نخستین، یهوه را به عنوان تنها خدای یکتای جهان می دانستند، او را سپاس می گفتند و می پرستیدند و او و نام اش را جلال می دادند. برای نمونه به آیات زیر توجه کنید:
براي ما فقط يک خدا هست يعني خداي پدر (patēr theos)، كه آفريننده همه چيز است و ما براي او زندگي مي کنيم و فقط يک خداوند (سَروَر، رهبر، استاد kyrios:) وجود دارد، يعني عيسي مسيح كه همه چيز به وسيله او آفريده شد و ما در او زيست مي کنيم. /اول قرنتیان، 8: 6
به پادشاه (βασιλεύς basileus:) جاوداني و فناناپذير و ناديدني، خداي يكتا (the only wise God) تا به ابد عزّت و جلال باد، آمين. /اول تیموتائوس، 1: 17
شما به وسيله مسيح به خدا (theos) ايمان داريد، خدايي كه مسيح را پس از مرگ زنده گردانيد و به او جاه و جلال بخشيد تا ايمان و اميد شما به خدا متّکي باشد. / اول پطرس، 1: 21
وقتي خداي پدر (patēr theos:) به او افتخار و جلال داد، ما در آنجا حاضر بوديم و آن زمان كه از جلال خداوندي، صدايي به او رسيد كه مي گفت: «اين است پسر عزيز من که از او خشنودم.» ما آنجا بوديم. / دوم پطرس، 1: 17
بر خداي يكتا، نجات دهندۀ ما (the only wise God our Saviour) جلال و عظمت و قوّت و قدرت باد، از امروز تا به ابد، آمين. /یهودا، 1: 25

در عهد جدید، واژه ای که معمولا برای یهوه – خدا به کار رفته، theos (θεός) و واژه ای که معمولا برای عیسی مسیح به کار رفته kyrios (κύριος) است. theos به معنی خدا و حضرت اعلی است و kyrios به معنای رهبر، کنترل کننده، ناظر، استاد، سَروَر، پیر، رئیس، مدیر و خداوند است.
حالا چرا از میان تمام معانی ممکن برای ترجمۀ این واژه (که معمولا برای اشاره به عیسی مسیح به کار رفته)، در فارسی کلمۀ خداوند و در انگلیسی کلمۀ Lord انتخاب می شود، جای سوال و تحقیق و بررسی دارد.

 در عهد جدید، گاهی برای خدا، واژۀ basileus (βασιλεύς) به کار برده شده که به معنی پادشاه است مانند اول تیموتائوس، 1: 17 و تا جایی که می دانم یک بار هم برای اشاره به یهوه – خدا واژۀ kyrios به کار رفته و بلافاصله پس از آن، واژۀ theos آمده مانند اول پطرس، 3: 15:
 κύριον (kyrios) δὲ τὸν Θεὸν (theos) ἁγιάσατε ἐν ταῖς καρδίαις ὑμῶν ἕτοιμοι δὲ ἀεὶ πρὸς ἀπολογίαν παντὶ τῷ αἰτοῦντι ὑμᾶς λόγον περὶ τῆς ἐν ὑμῖν ἐλπίδος μετά πραΰτητος καί φόβου (1 Peter, 3: 15)
But sanctify the Lord (κύριος: kyrios) God (θεός: theos) in your hearts: and be ready always to give an answer to every man that asketh you a reason of the hope that is in you with meekness and fear. (1 Peter, 3: 15)
ترجمۀ انگلیسی، درست است و واژۀ مسیح (که در متن اصلی یونانی نیست) در آن به کار نرفته اما عجیب این است که در ترجمۀ فارسی نام مسیح که در متن اصلی یونانی نیست به جمله اضافه شده و چنین آمده:
بلكه خداوند، مسيح را در دل خود تقديس نماييد و پيوسته مستعّد باشيد تا هر كه سبب اميدي را كه داريد از شما بپرسد، او را جواب دهيد، ليكن با حلم و ترس. (اول پطرس، 3: 15 / ترجمۀ قدیم)
امّا احترام مسيح در دلهاي شما باشد و او را خداوند خود بدانيد و اگر كسي علّت اميد شما را مي پرسد، هميشه آماده جواب باشيد. (اول پطرس، 3: 15 / ترجمۀ مژده برای عصر جدید)
بلکه در دل خويش مسيح را در مقام خداوند برافرازيد و همواره آماده باشيد تا هر‌کس دليل اميدي را که در شماست بپرسد، او را پاسخ گوييد. (اول پطرس، 3: 15 / ترجمۀ هزاره نو)
بلكه‌ با خاطري‌ آسوده‌، خود را به‌ خداوندتان‌ مسيح‌ بسپاريد؛ و اگر كسي‌ علت‌ اين‌ اعتماد و ايمان‌ را جويا شد، حاضر باشيد تا با كمال‌ ادب‌ و احترام‌ به‌ او توضيح ‌دهيد. (اول پطرس، 3: 15 / ترجمۀ تفسیری)

اما هیچ گاه واژۀ theos (خدا) برای مسیح به کار نرفته است. همچنین وقتی تومای شکاک، با دیدن مسیح شگفت زده می شود می گوید:
My Lord (κύριος: kyrios) and my God (θεός: theos). (John, 20: 28)
سَروَر (κύριοςkyrios) من و خدا (θεός: theos) ی من. /یوحنا، 20: 28.
به طور تفسیری توما می گوید: سرور من عیسی مسیح و خدای من یهوه. یعنی از فرط شگفتی، نخست مسیح را خطاب می کند که سرور و نجات دهندۀ او است و مرده بوده و زنده شده و رو به روی او است و او را می بیند، سپس فراتر می رود و خدا را خطاب می کند و غیر مستقیم او را سپاس می گوید. اگر توما مسیح را خدا می دانست فقط باید می گفت: ای خدا (theos) ی من و نیازی به بیان واژۀ kyrios نبود.

 Theos (خدا) در سرتاسر عهد جدید، برای اشاره به یهوه، خدای پدر و خدای یکتای جهان به کار رفته ولی در تمام مواردی که در ترجمه های فارسی، برای عیسی مسیح، واژۀ خدا یا خداوند به کار رفته در اصل یونانی آن واژۀ kyrios بوده است.
این خطای ترجمه که سهوی یا عمدی است، در ترجمه های کتاب مقدس به انگلیسی نیز موجود است و برای یهوه – خدا و عیسی مسیح، یک واژه را به کار می برند و می نویسند: Lord. در حالی که ترجمۀ راستین و درست ایجاب می کند همچنان که در زبان یونانی، دو واژۀ مختلف برای یهوه – خدا و عیسی مسیح او به کار رفته در ترجمه نیز چنین تفاوتی مراعات شود. البته در بعضی ترجمه ها از جمله ترجمۀ King James، معمولا دقت لازم انجام شده و برای ترجمۀ theos نوشته شده God و برای ترجمۀ kyrios نوشته شده: Lord.
نکته: در قسمت هفتم از سلسله برنامه های تاریخ کلیسا (که به همت برادر ادوین تهیه و در یوتیوب هم منتشر شده)، دکتر ساسان توسلی گفتند: ایگناتیوسبرای مسیح، واژۀ theos را به کار می برده و این یکی از دلایلی است که ثابت می کند مسیح، خدا (theos) است!
بد نیست از ایشان بپرسیم: آیا ایگناتیوس، انسانی مثل من و شما بوده و ممکن الخطا بوده یا این که به او وحی می رسیده است؟ اگر به او وحی می رسیده که باید نوشته هایش در عهد جدید می آمده و اگر به او وحی نمی رسیده، پس انسانی مثل من و شما بوده و احتمال داشته خطا کند «زیرا انسانی نیست که گناه نکند.» (اول پادشاهان، 8: 46). پس نمی توان سخنان و جملات او را همچون حجتی برای اثبات «فرضیۀ الوهیت مسیح» به کار برد. به ویژه که ایگناتیوس، دقیقا خلاف کتاب مقدس عمل کرده و مسیح را theos خطاب کرده در حالی که متی، مرقس، لوقا، یوحنا، پولس، پطرس، یعقوب و یهودا چنین نکرده بودند و مسیح را theos (خدا) خطاب نمی کردند و برای مسیح واژۀ kyrios را به کار می بردند.
همچنین علیرغم این که دکتر ساسان توسلی می گویند: "پرستش مسیح در کلیساهای اولیه و قرن اول میلادی، یکی از دلایل اثبات الوهیت مسیح است"، ولی به نظر من پرستش مسیح (به عنوان خدا یا پسر خدا یا فرشتۀ خدا) در کلیساهای اولیه و قرن اول میلادی، یک دلیل الهی و کتاب مقدسی بر الوهیت مسیح نیست.


دو: یهودیان، حرمت پدر، پرستش مسیح

گفته شده: مسیح به شکلی که یهودیان در آن زمان بفهمند ادعای خدایی می کرد.
آیا مسیح فقط منجی یهودیان بود یا منجی یهودیان و امت ها؟ آیا مسیح، فقط برای آن زمان بود یا برای تمام زمان ها؟

گفته شده: مسیح حرمت پدر را از آن خود می دانست و برای خود می طلبید.
مسیح، کجا چنین حرمتی را طلب کرده و اگر جایی چنین کرده آیا حرمت پدر را از میان برده یا آن را تایید و تقویت کرده؟ مانند این آیه:
تا همه، همان طور كه پدر را احترام مي کنند، پسر را نيز احترام نمايند. کسي که به پسر بي حرمتي كند، به پدر كه فرستنده اوست بي حرمتي كرده است. /یوحنا، 5: 23
یا پولس به الهام روح در این آیۀ عظیم می گوید:
و همه براي جلال خداي پدر (patēr theos)، با زبان خود اعتراف كنند كه عيسي مسيح، خداوند (سَروَر، رهبر، استاد kyrios:) است. /فیلیپیان، 2: 11

گفته شده: مسیح، وقتی او را می پرستیدند می پذیرفت و رد نمی کرد.
مسیح، کجا پرستش را از سوی انسان ها پذیرفته و رد نکرده است؟ حتی وقتی شخصی به او می گوید: " اي استاد نيكو، من براي به دست آوردن حيات جاوداني چه بايد بكنم؟ عيسي به او فرمود: «چرا مرا نيكو مي خواني؟ هيچ کس جز خدا نيكو نيست.» /مرقس، 10: 17 و 18
همچنین کسی که در جایی یهوه خداوند را مورد سپاس و پرستش قرار می دهد چه طور می تواند خودش خدا باشد(؟):
در همان ساعت، عيسي در روح وجد نموده، گفت: «اي پدر مالك آسمان و زمين، تو را سپاس مي كنم كه اين امور را از دانايان و خردمندان مخفي داشتي و بر كودكان مكشوف ساختي. بلي اي پدر، چون چنين منظور نظر تو افتاد.» /لوقا، 10: 21
اگر عیسی مسیح، خدا بود حداقل یکی دو بار به طور واضح باید می گفت: من، همان خدایی هستم که در عهد عتیق بر انبیاء بنی اسرائیل وحی می نمودم؛ یا: مقام من و پدر در یک پایه است؛ یا: مرا پرستش کنید چنان که پدر را پرستش می کنید؛ یا: من در پدر نیستم و پدر در من نیست، بلکه من، خود پدر هستم؛ یا: خدا، یگانه ای در سه شخص است و من یک شخص از او هستم؛ چنان که گاهی به مَثل ها و گاهی به طور واضح دربارۀ بسیاری چیزها سخن گفته است.

گفته شده: جملۀ عیسی مسیح که می گوید: «من هستم»، یکی از نشانه های اثبات الوهیت مسیح است.
مسیح می فرماید: «آمين آمين به شما مي‌گويم: پيش از آن كه ابراهيم پيدا شود من هستم.» /یوحنا، 8: 58
این جملۀ مسیح به وضوح نشان می دهد که مسیح، پیش از تولد ابراهیم، بوده است، ولی به معنای این نیست که وجود او همچون یهوه – خدا از ازل بوده است. مسیح، وقتی که پیش از آفرینش جهان نزد خدا بود نیز مخلوق بود، چنان که در کولسیان آمده است:
مسيح صورت و مظهر خداي ناديده است و نخستزاده و بالاتر از همه مخلوقات. /کولسیان، 1: 15
همچنین بعید می دانم خدای جهان، برای معرفی خود، با کلمات بازی کند و مخاطبانش را به شکلی سرگردان کند. خدای جهان و جهانیان واضح و پر قدرت سخن می گوید چنان که در عهد عتیق با موسی سخن گفت:
من‌ یهوه‌ هستم‌ و اسم‌ من‌ همین‌ است‌. و جلال‌ خود را به‌ كسی‌ دیگر و ستایش‌ خویش‌ را به‌ بتهای‌ تراشیده‌ نخواهم‌ داد. /اشعیا، 42: 8


سه: مسئلۀ تساوی یا هم ارز و همذات شمرده شدن عیسی مسیح با یهوه

در انجیل یوحنا می خوانیم:
از این سبب، یهودیان بیشتر قصد قتل او کردند زیرا که نه تنها سَبَّت را میشکست بلکه خدا را نیز پدر خود گفته، خود را مساوی خدا میساخت. (یوحنا، 5: 18)
دلیل ذکر "مساوی دانستن با خدا" در آیۀ 18 را می توان در آیۀ قبلی (آیۀ 17) جستجو کرد. مسیح می گوید: "پدرم هنوز کار می کند و من هم کار می کنم." او برای توضیح و توجیه این که چرا در روز سبت، شفا می دهد، می گوید: پدرم (خدا) هنوز کار می کند. این مثل این است که به ولیعهد بگویند: روی تخت پادشاه ننشین، این تخت مال پادشاه است؛ و ولیعهد بگوید: چون پدرم می نشیند، من هم می نشینم. این جا ولیعهد، پادشاه نیست و شاه و ولیعهد، دو شخص جداگانه اند ولی از یک شکل - به یونانی
μορφή : morphē وبه عبری צלם tselem : - برخوردارند، یعنی انسان، از نسل شاهان و جزو خانوادۀ سلطنتی اند. این مثال را زدم چون خود مسیح، مثال پادشاه و وارث را به کار برده است. (متی، 21: 38 یا مرقس، 12: 7) یا پولس می گوید:
خدا اين پسر را وارث کلّ كاينات گردانيده و به وسيله او همه عالم هستي را آفريده است. (عبرانیان، 1: 2)
در زبان یونانی و به خط لاتین، در آیۀ 18 برای واژۀ مساوی (equal)، واژۀ ἴσος  (isos) به کار رفته که در زبان انگلیسی به similar، like، equal و agree ترجمه شده است.
همچنین در زبان انگلیسی، equal، تنها معنی "مساوی" و "برابر" نمی دهد و making equal به معنی "هم تراز کردن" هم هست. حتی اگر بگوییم: "مسیح، خود را مساوی با خدا می دانست"، یک معادلۀ مساوی، دو طرف دارد. یک طرف آن، یهوه – خدا است و طرف دیگر، عیسی مسیح. پس با دو شخص مواجهیم نه یک شخص و یک شخص غیرممکن است بتواند با خودش مساوی یا برابر باشد، چون همیشه یک طرف معادله می ایستد و نمی تواند خودش را به طور عادلانه از وسط به دو قسمت مساوی تقسیم کند. البته کسی دیگر، همچون پسر یگانۀ خدا می تواند از بسیاری جهات، شبیه یا هم تراز با خدا باشد ولی دقیقا و از همۀ جهات، هرگز هیچ موجودی (مثلا مسیح) نمی تواند شبیه موجودی دیگر (همچون خدا) یا خود او (خود خدا) باشد چون اگر از هر نظر شبیه دیگری و مساوی با او باشد، دیگر، موجود دیگری نیست، بلکه همان موجود اولیه است.
اگر بخواهیم کسی را به خاطر وجود چند ویژگی مهم ِ شبیه به خدا در او (محبت، حکمت، قدرت، شکوه و جلال، زنده کردن مردگان، طلب حرمت و جلال، فرمان دادن به باد و ...) به خدا شبیه کنیم و از استدلال های مربوط به اثبات تثلیث (سه گانگی) و اثبات الوهیت عیسی مسیح استفاده کنیم، حتی می توانیم شباهت خیلی افراد به مسیح را نیز مدنظر قرار دهیم و دیگران را نیز به مسیح و به خدا شبیه کنیم و آن ها را با خدا و مسیح، هم تراز و برابر بنمایانیم. بدین ترتیب نتایج عجیب و دور تسلسل تمام نشدنی زیر حاصل می شود:

می توانیم با توجه به شباهت های میان داود با مسیح، داود را هم اضافه کنیم و تربیع (چهارگانگی) بسازیم. به ویژه که در دوم سموئیل آمده:
و این‌ است‌ سخنان‌ آخر داود (وحی‌داود بن‌ یسّا. و وحی‌ مردی‌ که‌ بر مقام‌ بلند ممتاز گردید، مسیحِ خدای‌ یعقوب‌، و مغنّی شیرینِ اسرائیل‌): روح‌ خداوند به‌ وسیلۀ من‌ متکلّم‌ شد و کلام‌ او بر زبانم‌ جاری‌ گردید. خدای‌ اسرائیل‌ متکلم‌ شد و صخرۀ اسرائیل‌ مرا گفت‌: آنکه‌ بر مردمان‌ حکمرانی‌ کند، عادل‌ باشد و با خدا ترسی‌ سلطنت‌ نماید. (دوم سموئیل، 23، 1 و 2 و 3)
با توجه به این که موقع مسح شدن داود، هیچ کس حتی پدر و برادرانش به او توجهی نداشتند، ظلم هایی که در زمان شائول به داود شد و رنج ها و آوارگی های دیگری که کشید نیز می توانیم این آیات اشعیا را اشاره به او بدانیم:
اراده خداوند بر آن بود که بنده او مثل نهالي در زمين خشک رشد کند. او نه زيبايي و نه اُبهتي داشت که مردم به او توجّه کنند، و نه جذابيّتي که توجّه ديگران را جلب کند. ما او را خوار شمرديم و طرد کرديم، و او متحمّل رنج و درد شد. کسي نمي خواست حتّي به او نگاه کند، ما او را ناديده گرفتيم، مثل اينکه اصلاً وجود نداشت. (= سموئيل از يَسي پرسيد: «آيا همه پسرانت در اينجا حاضرند؟» يَسي جواب داد: «فقط پسر کوچکم اينجا نيست، چون او گلّه گوسفند را مي چراند.»/ اول سموئیل، 16: 11) (اشعیا، 53: 1-3)
خود داود دربارۀ رنج هایی که کشیده سروده است:
آناني كه بي سبب از من نفرت دارند، از مويهاي سرم زياده اند و دشمنانِ ناحقِ من كه قصد هلاكت من دارند زورآورند. (مزمور 69: 4) و ... .

همچنین می توانیم ایلیای نبی (که مرده را زنده می کرد، با لباسش رود را می شکافت یا با دعا، باران را متوقف می کرد) را هم اضافه کنیم و تخمیس (پنج گانگی) بسازیم. یا می توانیم با توجه به شباهت های میان اشعیا با مسیح، اشعیا را هم اضافه کنیم و تسدیس (شش گانگی) بسازیم چون در در باب 49 اشعیا می خوانیم:
قبل از تولّدم، خداوند مرا انتخاب کرد؛ و او مرا به عنوان بنده (servant) خود مأمور ساخت که قومش را برگردانم (= وقتي عيسي، مأموريت خود را شروع كرد در حدود سي سال از عمرش گذشته بود. /لوقا، 3: 23)، و اقوام پراکنده اسرائيل را به وطن خودشان برسانم. خداوند به من چنين لطف کرده است، او سرچشمه قدرت من است. (= سخنهايي كه من به شما مي‌گويم از خود نمي‌گويم،‌ لكن پدري كه در من ساكن است، او اين اعمال را مي‌كند. /یوحنا، 14: 10) خداوند به من مي گويد: «اي بنده من، برايت وظيفه بزرگتري دارم. تو نه فقط عظمت قوم اسرائيل - آنها که زنده اند - را برمي گرداني، بلکه من تو را نور تمام ملّتهاي جهان خواهم ساخت، تا اينکه تمام دنيا نجات يابد.» (اشعیا، 49: 5 و 6) (= عيسي به مردم گفت: من نور جهان هستم. /یوحنا، 8: 12 + شما نور جهان هستيد .. نور شما نيز بايد همين طور در برابر مردم بتابد تا كارهاي نيک شما را ببينند و پدر آسماني شما را ستايش نمايند. /متی، 5: 14-16)  
بدین ترتیب، آیات زیر را نیز باید دربارۀ خود اشعیا و مرتبط با او در نظر بگیریم:
خداوند يهوه زبان تلاميذ را به من داده است تا بدانم كه چگونه خستگان را به كلام تقويت دهم. (= بياييد نزد من اي تمامي زحمتكشان و گرانباران و من به شما آرامي خواهم داد. /متی، 11: 28) هر بامداد گوش مرا بيدار مي كند تا مثل تلاميذ بشنوم. (= چون من از خود سخن نمي گويم بلكه پدري كه مرا فرستاده است به من فرمان داد كه چه بگويم و چگونه صحبت كنم. /یوحنا، 12: 49) خداوند يهوه گوش مرا گشود و مخالفت نكردم و به عقب برنگشتم. (= زيرا از آسمان نزول كردم تا نه به اراده خود عمل كنم، بلكه به اراده فرستنده خود. /یوحنا، 6: 38) پشت خود را به زنندگان و رخسار خود را به مُوكَنان دادم و روي خود را از رسوايي و آب دهان پنهان نكردم. (= كسي جانم را از من نمي‌گيرد، بلكه من خود آن را مي‌نهم. قدرت دارم كه آن را بنهم و قدرت دارم آن را باز گيرم. اين حكم را از پدر خود يافتم. /یوحنا، 10: 18) چونكه خداوند يهوه مرا اعانت مي كند، پس رسوا نخواهم شد، از اين جهت روي خود را مثل سنگ خارا ساختم و مي دانم كه خجل نخواهم گرديد. آنكه مرا تصديق مي كند نزديك است. (= شخص ديگري هست كه درباره من شهادت مي دهد و مي دانم كه شهادت او درباره من معتبر است. /یوحنا، 5: 32) پس كيست كه با من مخاصمه نمايد تا با هم بايستيم و كيست كه بر من دعوي نمايد پس او نزديك من بيايد؟ اينك خداوند يهوه مرا اعانت مي كند؛ پس كيست مرا ملزم سازد؟ .. هر كه در ظلمت سالك باشد و روشنايي ندارد، او به اسم يهوه، توكّل نمايد و به خداي خويش اعتماد بكند. (اشعیا، 50: 4 - 11) (= اي پدر آسماني ما، نام تو مقدّس باد. /متی، 6: 9)
اينك بنده‌ من با عقل رفتار خواهد كرد و عالي و رفيع و بسيار بلند خواهد شد. چنانكه بسياري از تو در عجب بودند (از آن جهت كه منظر تو از مردمان و صورت او از بني آدم بيشتر آسیب دیده بود). همچنان بر امّت هاي بسيار خواهد بارید و به سبب او پادشاهان دهان خود را خواهند بست زيرا چيزهايي را كه براي ايشان بيان نشده بود خواهند ديد و آنچه را كه نشنيده بودند خواهند فهميد. (اشعیا، 52: 13-15) (= اين چيزها را به مثلها به شما گفتم، لكن ساعتي مي‌آيد كه ديگر به مَثَلها به شما حرف نمي‌زنم بلكه از پدر به شما آشكارا خبر خواهم داد. /یوحنا، 16: 25)
اي جميع تشنگان نزد آبها بياييد، و همه شما كه نقره ندارید بيايید بخريد و بخوريد. بياييد و شراب و شير را بي نقره و بي قيمت بخريد. (= و در روز آخر كه روز بزرگ عيد بود، عيسي ايستاده، ندا كرد و گفت: هر كه تشنه باشد نزد من آيد و بنوشد. /یوحنا، 7: 37) چرا نقره را براي آنچه نان نيست و مشقّت خويش را براي آنچه سير نمي كند صرف مي كنيد. گوش داده، از من بشنويد و چيزهاي نيكو را بخوريد تا جان شما از فربهي متلذّذ شود. (= عيسي بديشان گفت: من نان حيات هستم. كسي كه نزد من آيد، هرگز گرسنه نشود و هر كه به من ايمان آرد، هرگز تشنه نگردد. /یوحنا، 6: 35 + عیسی پاسخ داد: مكتوب است انسان نه محض نان زيست مي كند، بلكه به هر كلمه اي كه از دهان خدا صادر گردد. /متی، 4: 4) ... هان امّتي را كه نشاخته بودي دعوت خواهي نمود، و امتّي كه تو را نشناخته بودند، نزد تو خواهند دويد. به خاطر يهوه كه خداي تو است و قدّوس اسرائيل كه تو را تمجيد نموده است. (اشعیا، 55: 1 - 5) (= مردم از مشرق و مغرب و شمال و جنوب خواهند آمد و در پادشاهي خدا، بر سر سفره خواهند نشست. /لوقا، 13: 29)

یا می توانیم حزقیال را به چندگانگی های بالا بیفزاییم و تسبیع (هفت گانگی) بسازیم چون در کتاب اشعیا آمده:
او متحمّل مجازاتي شد که حقِّ ما بود، و او دردهايي را تحمّل کرد که مي بايست ما تحّمل مي کرديم. و ما پنداشتيم که درد و رنج و زحمتهاي او مجازاتي از جانب خدا بود .. خداوند گناه ما را به حساب او آورد، و او به جاي ما متحمّل آن مجازات شد. /اشعیا، 53: 4 و 6
و خداوند نیز به حزقیال می گوید:
من جرم قوم اسرائيل را بر تو مي گذارم. به مدّت سيصد و نود روز در آنجا خواهي بود و به خاطر خطاي ايشان، مجازات خواهي شد و به عوض هر سال خطاي ايشان، من تو را به يک روز عذاب کشيدن محکوم مي کنم. (حزقیال، 4: 4 و 5) به خصوص که خداوند، حزقیال را پسر انسان می خواند (حزقیال، 2: 1 و ...) و پسر انسان لقبی است که عیسی آن را برای اشاره به خود به کار می برد.

یا می توانیم کوروش را هم اضافه کنیم و تثلیث (سه گانگی) را به تثمین (هشت گانگی) ارتقا دهیم، چون در وصف کوروش آمده: 
(خداوند) درباره‌ کورش‌ می‌گوید: او شبان‌ من‌ است‌ و تمامی‌ مسرّت‌ مرا به‌ اتمام‌ خواهد رسانید... (اشعیا، 44: 28)
یا کوروش، مسیح خداوند نامیده شده:
خداوند به مسيح خويش يعني به کوروش چنين مي گويد: دست راست او را گرفتم تا به حضور وي امّت ها را مغلوب سازم و كمرهاي پادشاهان را بگشايم تا درها را به حضور وي مفتوح نمايم و دروازه ها ديگر بسته نشود. (اشعیا، 45: 1)
یا دربارۀ او گفته شده:
من خودم کوروش را برانگيختم تا هدف مرا پياده و عدالت را اجرا کند. من تمام راههاي او را راست مي گردانم. او شهر من، اورشليم را بازسازي، و اسيران را آزاد خواهد کرد. (اشعیا، 45: 13)
یا در اشعیا، کوروش، شبان خداوند نامیده شده و خداوند گفته:
(او) تمامی‌ مسرّت‌ مرا به‌ اتمام‌ خواهد رسانید ... / اشعیا، 44: 28
 در اشعیا، 45: 1، کوروش، مسیح خداوند نامیده شده، و در اشعیا، 45: 13 گفته شده خداوند کوروش را برانگیخته تا "عدالت را اجرا کند" و "اسیران را آزاد خواهد کرد"، حتی با توجه به کلمات مهم مذکور در آیات مربوط به کوروش (و با استدلالی شبیه به استدلال های مربوط به تثلیث) می توانیم بگوییم باب 42 اشعیا دربارۀ کوروش است:
1- اينك بنده من كه او را دستگيري نمودم (= دست راست او را گرفتم ../ اشعیا، 45: 1) و برگزيده من (= خداوند به مسيح خويش يعني به كورش چنين مي گويد: ../ اشعیا، 45: 1) كه جانم از او خشنود است (= تمامی مسرّت‌ مرا به‌ اتمام‌ خواهد رسانید .../ اشعیا، 44: 28)، من روح خود را بر او مي نهم تا انصاف را براي امّت ها صادر سازد. (= تا هدف مرا پياده و عدالت را اجرا کند .. /اشعیا، 45: 13)
2- او فرياد نخواهد زد و آواز خود را بلند نخواهد نمود و آن را در كوچه ها نخواهد شنوانيد. (= کوروش بدون قتل و خونریزی، وارد بابل شد.)
3- ني خرد شده را نخواهد شكست و فتيله ضعيف را خاموش نخواهد ساخت تا عدالت را به راستي صادر گرداند. (= من او را به عدالت و راستی برانگیخته ام: I have raised him up in righteousnesss /اشعیا، 45: 13)
4- او ضعيف نخواهد گرديد و منكسر نخواهد شد تا انصاف را بر زمين قرار دهد و جزيره ها منتظر شريعت او باشند. (= خداوند او را گماشته است تا ملّتها را به زير سلطه خود درآورد. /اشعیا، 45: 1)
5- خدا يهوه كه آسمانها را آفريد و آنها را پهن كرد و زمين و نتايج آن را گسترانيد و نفس را به قومي كه در آن باشند و روح را بر آناني كه در آن سالكند مي دهد، چنين مي گويد:
6- «من كه يهوه هستم تو را به عدالت خوانده ام و دست تو را گرفته، تو را نگاه خواهم داشت و تو را عهد قوم و نور امّت خواهم گردانيد. (= من تمام راههاي او را راست مي گردانم./ اشعیا، 45: 13)
7- تا چشمان كوران را بگشايي و اسيران را از زندان و نشينندگان در ظلمت را از محبس بيرون آوري ... (= کوروش، اسيران را آزاد خواهد کرد. /اشعیا، 45: 13)

خلاصه با توجه به ایمان و محبوبیت ابراهیم و اسحاق، تحمل و زیرکی یعقوب، مظلومیت یوسف، حکمت و اطاعت دانیال، رنج ها و زخم های ارمیا و انبیاء و افراد دیگر می توانیم سلسلۀ بسیار بزرگی از چندگانگی ها بسازیم و بگوییم: خداوند، الوهیت خود را چند تکه کرده است (البته به صورت یک واحد مرکب) و خدا یک چندگانگی روحانی است و توضیح آن سخت است و روح القدس باید آن را برای ایمانداران باز کند و اگر کسی روح القدس را نداشته باشد، نمی تواند این چندگانگی ها را بفهمد یا بپذیرد!
اگر اثبات چیزی، فقط و فقط به وسیلۀ روح القدس ممکن باشد، رد آن نیز توسط روح القدس ممکن است و هر کس می تواند ادعا کند روح القدس طی مکاشفه ای در قلب او نهاده که تثلیث وجود ندارد، یا 8 گانگی و یا 10 گانگی و 100 گانگی وجود دارد! اما به یاد آوریم که
خدای ما، خداي تشويش نيست بلكه خداي صلح و آرامش و سلامتي است، چنانكه در همه كليساهاي مقدّسان. اول قرنتیان، 14: 33


چهار: مسئلۀ جلال / جلال نام یهوه یا جلال عیسی مسیح؟

ادعا می شود که عیسی مسیح، آن شاه شاهان جهان، جلال و حرمت و پرستش را از آن خود و شایستۀ خویش می دانست. آیا آیاتی را می توان یافت که چنین ادعایی را ثابت کند؟ بیایید ببینیم کتاب مقدس دربارۀ واژه و مفهوم جلال - جلال خدای پدر، جلال مسیح، جلال قوم خدا، جلال شاهان، نیکان و فرزندان خدا - به ما چه می آموزد؟

از کتاب مقدس می آموزیم که نام خداوند، بسیار والا و مورد احترام است و جلال تا ابد از آن خداوند و در نام و بر نام او است:
خداوند را به‌ جلال‌ اسم‌ او توصیف‌ نمایید. هدایا بیاورید و به‌ حضور وی‌ بیایید. خداوند را در زینت‌ قدوسیت‌ بپرستید. /اول تواریخ، 16: 29
به‌ خاطر ذات‌ خود این‌ کار را می‌كنم‌ زیرا كه‌ اسم‌ من‌ چرا باید بی‌حرمت‌ شود و جلال‌ خویش‌ را به‌ دیگری‌ نخواهم‌ داد. /اشعیا، 48: 11
نام‌ خداوند متبارك‌ باد، از الآن‌ و تا ابدالآباد. /مزامیر، 113: 2
همه با هم نام خداوند را ستایش کنید، زیرا فقط نام او متعال، و شکوه و جلال او بالاتر از زمین و آسمان است. /مزامیر، 148: 13

در کتاب مقدس به نام ازلی و ابدی خداوند و جلالی که شایستۀ خداوند و نام او است اشاره شده:
خدا به موسي گفت: به بني اسرائيل چنين بگو: یهوه مرا نزد شما فرستاده است. به آن ها بگو: يهوه خداي پدران شما، خداي ابراهيم و خداي اسحاق و خداي يعقوب، مرا نزد شما فرستاده؛ اين است نام من تا ابدالآباد، و اين است يادگاريِ من نسل از پس نسل. / خروج، 3: 15
من‌ یهوه‌ هستم‌ و اسم‌ من‌ همین‌ است‌. و جلال‌ خود را به‌ كسی‌ دیگر و ستایش‌ خویش‌ را به‌ بتهای‌ تراشیده‌ نخواهم‌ داد. /اشعیا، 42: 8

بی حرمت کردن نام خداوند و حذف یا فراموشی نام او در کتاب مقدس، مورد نکوهش قرار گرفته چنان که در ده فرمان آمده:
نام‌ یهوه‌، خدای‌ خود را به‌ باطل‌ مبر، زیرا خداوند كسی‌ را كه‌ اسم‌ او را به‌ باطل‌ بَرَد، بی‌گناه‌ نخواهد شمرد. /خروج، 20: 7

و در کتب انبیا می خوانیم:
كه به خوابهاي خويش كه هر كدام از ايشان به همسايه خود باز مي گويند خيال دارند كه اسم مرا ازياد قوم من ببرند، چنانكه پدران ايشان اسم مرا فراموش كردند و به بت بعل روی آوردند. /ارمیا، 23: 27
البته خداوند برای نام خود، ارزش قائل است و آن را تقدیس خواهد نمود:
و چون به امّت هايي كه به طرف آنها رفتند رسيدند، آنگاه اسم قدّوس مرا بي حرمت ساختند. زيرا درباره ايشان گفتند كه اينان قوم يهوه مي باشند و از زمين او بيرون آمده اند. ليكن من بر اسم قدّوس خود كه خاندان اسرائيل آن را در ميان امّت هايي كه بسوي آنها رفته بودند بي حرمت ساختند شفقت نمودم. بنابراين به خاندان اسرائيل بگو: خداوند يهوه چنين مي فرمايد: اي خاندان اسرائيل من اين را به خاطر شما بلكه بخاطر اسم قدّوس خود كه آن را در ميان امّت هايي كه به آنها رفته، بي حرمت نموده ايد بعمل مي آورم. و اسم عظيم خود را كه در ميان امّت ها بي حرمت شده است و شما آن را در ميان آنها بي عصمت ساخته ايد، تقديس خواهم نمود. و خداوند يهوه مي گويد: زمانی كه بنظر ايشان در شما تقديس كرده شوم، آنگاه امّت ها خواهند دانست كه من يهوه هستم. /حزقیال، 36: 20 - 23

همچنین در آیات کتاب مقدس، واضح است که خداوند (θεός: theos)، صاحب جلال و منشأ جلال است و اگر بخواهد کسانی که بخواهد را می تواند جلال دهد (البته دقت کنیم که می گوید: جلال خود را به آن ها ظاهر سازد نه این که جلال خود را به آن ها بدهد):
و چه مي شود اگر خدا بخواهد عظمت جلال خود را به کساني که مورد رحمت او هستند و قبلاً آنها را براي جلال آماده كرده بود ظاهر سازد. /رومیان، 9: 23
زيرا سرچشمه و وسيله و مقصد همه چيز خداست. به او تا ابد جلال باد، آمين. /رومیان، 11: 36

طبق کتاب مقدس هر کس می تواند به ارادۀ خدا جلالی برای خود و مخصوص به خود داشته باشد.
کسانی همچون پادشاهان:
در نور او ملّتها راه خواهند رفت و پادشاهان زمين همه جلال خود را به آنجا خواهند آورد. /مکاشفه، 21: 24
یا نیکان:
او (خدا: θεός: theos در آیۀ 28) كساني را كه قبلاً برگزيده بود به سوي خود خوانده است و خوانده شدگان را کاملاً نيک محسوب كرد و نيكان را نيز جاه و جلال بخشيد. /رومیان، 8: 30
یا فرزندخوانده های خدا:
شايسته بود كه خدا - آفريدگار و نگه دار همه چيز- براي اينکه فرزندان بسياري را به جلال برساند عيسي را نيز كه پديد آورنده نجات آنان است، از راه درد و رنج به كمال رساند. /عبرانیان، 2: 10
همچنین کسانی همچون یهودیان می توانند در جلال خدا، شریک شوند:
آنها اسرائيلي هستند. مقام فرزند خواندگي، شراكت در جلال خدا، پيمانها، شريعت، مراسم عبادت و وعده ها به ايشان داده شده است. /رومیان، 9: 4
البته جلال یافتن کسی موجب الوهیت او و افزوده شدن او به خدا و شراکت در تثلیث نمی شود چون در این صورت، ایمانداران نیز هر یک، عددی را به تثلیث باید بیفزایند. خدا، جلال منحصر به فرد و مخصوص خود را به هیچ کس (حتی یگانه پسرش) نمی دهد چون خودش فرموده است:
من‌ یهوه‌ هستم‌ و اسم‌ من‌ همین‌ است‌. و جلال‌ خود را به‌ كسی‌ دیگر و ستایش‌ خویش‌ را به‌ بتهای‌ تراشیده‌ نخواهم‌ داد. (اشعیا، 42: 8)
و در آیۀ مهم مذکور، پسر یگانه اش و هیچ فرشته یا انسان دیگری از این قاعده، مستثنی نشده است.

عیسی مسیح نیز در پی جلال خود نبود:
من طالب جلال خود نيستم ... /یوحنا، 8: 50
تعليم من از من نيست، بلكه از فرستنده من ... هرکه از خود سخن بگويد طالب جاه و جلال براي خود مي باشد. امّا کسي که طالب جلال فرستنده خود باشد، آدمي است صادق و در او ناراستي نيست. /یوحنا، 7: 16 و 18

بلکه عیسی در پی جلال دادن یهوه و نام او بود:
ای پدر ما که در آسمان هایی، نام تو مقدس باد ... ملكوت و قوّت و جلال تا ابدالآباد از آن تو است، آمين. /متی، 6: 9 و 13
اي پدر، نام خود را جلال بده. در آن وقت صدايي از آسمان رسيد كه مي گفت: «آن را جلال داده ام و باز هم جلال خواهم داد.» /یوحنا، 12: 28
من تو را در روي زمين جلال دادم و کاري را كه به من سپرده شده بود تمام كردم. /یوحنا، 17: 4
همچنین برای مسیح، انجام ارادۀ پدر آسمانی بسیار مهم بود نه این که در جهان، او را خداوند خطاب کنند:
«نه هرکس كه مرا «خداوند، خداوند» خطاب كند به پادشاهي آسمان وارد خواهد شد، بلكه کسي که اراده پدر آسماني مرا به انجام برساند. /متي، 7: 21

اما طبق کتاب مقدس، یهوه، هر کس را که بخواهد می تواند جلال دهد و خدای پدر خواهان این بود که پسر یگانه اش عیسی مسیح، جلالی مخصوص به خود بیابد:
من طالب جلال خود نيستم، كس ديگري هست كه طالب آن است و او قضاوت مي کند. /یوحنا، 8: 50
عيسي پاسخ داد: اگر من خود را آدم بزرگي بدانم اين بزرگي ارزشي ندارد، آن پدر من است كه مرا بزرگي و جلال مي بخشد، همان کسي که شما مي گوييد خداي شماست. /یوحنا، 8: 54

طبق کتاب مقدس، جلال عیسی مسیح را نیز یهوه به او می دهد و از آیات زیر در می یابیم که جلال عیسی مسیح از خدای پدر نشأت می گیرد و عیسی جلال خود را از خدای پدر درخواست می کند:
اكنون اي پدر، مرا در پيشگاه خود جلال بده همان جلالي كه پيش از آفرينش جهان در نزد تو داشتم. /یوحنا، 17: 5
خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب، خداي اجداد ما، بندۀ خود، عيسي را به جلال رسانيده است. /اعمال رسولان، 3: 13

دربارۀ مواردی همچون سپرده شدن داوری به پسر نیز عیسی نمی گوید: داوری حق مسلّم من بوده و از ازل تا به ابد من داور بوده ام و داور خواهم بود (!) یا این وظیفۀ پدر بوده که داوری را به پسر بدهد (!) بلکه به روشنی می گوید که ارادۀ پدر چنین بوده و با خشنودی، داوری را به پسر سپرده است:
پدر بر هيچ کس داوري نمي کند، او تمام داوري را به پسر سپرده است. /یوحنا، 5: 22

اما چرا عیسی مسیح باید جلال می یافت؟ دلیل آن را خود عیسی مسیح گفته است:
... تا پدر در پسر جلال يابد. /یوحنا، 14: 13
و پولس گفته است:
همان خدايي كه فرمود: «روشنايي از ميان تاريكي بدرخشد،» در قلبهاي ما نيز درخشيده است تا آن نور معرفت جلال خدا كه در چهره مسيح مشاهده مي شود بر ما بدرخشد. /دوم قرنتیان، 4: 6
پس دلیل و هدف جلال یافتن عیسی مسیح، جلال یافتن یهوه، پدر آسمانی عیسی مسیح بوده است نه این که فقط عیسی مسیح جلال یابد یا جلال یافتن نام او جایگزین جلال یافتن نام یهوه شود. همچنین جلال عیسی مسیح با جلال یهوه، خدای پدر مرتبط بوده و هست و از جلال خدای پدر، جدا نیست، چنان که در انجیل آمده:
وقتي عيسي اين را شنيد گفت: «اين بيماري به مرگ او منجر نخواهد شد بلكه وسيله اي براي جلال خداست تا پسر خدا نيز از اين راه جلال يابد.» /یوحنا، 11: 4
پس از اين سخنان، عيسي به سوي آسمان نگاه كرد و گفت: «اي پدر، آن ساعت رسيده است. پسر خود را جلال ده تا پسرت نيز تو را جلال دهد. /یوحنا، 17: 1

از انجیل می آموزیم که عیسی مسیح، واسطۀ جلال خدای پدر است:
به آن خدايي كه داناي يكتاست، به وساطت عيسي مسيح، پيوسته تا ابد جلال باد! آمين. /رومیان، 16: 27

جلال عیسی، گاهی به تنهایی ذکر نشده و با جلال پدر آسمانی اش، مرتبط نمایانده شده است:
پسر انسان با جلال پدر خود (in the glory of his Father) همراه با فرشتگان مي آيد و به هرکس طبق کارهايش پاداش مي دهد. /متی، 16: 27
بنابراين، هرکه از من و تعاليم من در اين زمانه گناه آلود و فاسد عار داشته باشد، پسر انسان هم در وقتي که در جلال پدر خود (in the glory of his Father) با فرشتگان مقدّس مي آيد، از او عار خواهد داشت. /مرقس، 8: 38

گاهی نیز، جلال عیسی مسیح به صورت جداگانه بیان شده است چون علیرغم این که خدای پدر، جلال منحصر به فرد و خاص خود را دارد، عیسی مسیح نیز جلال منحصر به فرد و مخصوص به خود را می تواند دارا باشد:
آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پديد گردد و در آن وقت، جميع طوايف زمين، سينه زني كنند و پسر انسان را بينند كه بر ابرهاي آسمان، با قوّت و جلال عظيم مي آيد. /متی، 24: 30
آنگاه پسر انسان را بينند كه با قوّت و جلال عظيم بر ابرها مي آيد. /مرقس، 13: 26
همچنین خدای پدر به عیسی مسیح، جلال را بخشید ولی در هیچ یک از آیات کتاب مقدس نیامده که خدای پدر، جاه و جلال خودش را به او بخشید، بلکه در عهد جدید، جلال دادن مسیح توسط پدر، خود، وسیله و نشانه ای برای ایمان و امید ما به خدای پدر نشان داده شده است:
شما به وسيله مسيح به خدا ايمان داريد، خدايي كه مسيح را پس از مرگ زنده گردانيد و به او جاه و جلال بخشيد تا ايمان و اميد شما به خدا متّکي باشد. /اول پطرس، 1: 21

طبق کتاب مقدس، مسیح نیز می تواند جلالی را که پدر به او داده، به دیگران ببخشد یا دیگران را در آن شریک کند:
آن جلالي را كه تو به من داده اي به آنان داده ام تا آنها يکي باشند آن چنان که ما يکي هستيم. /یوحنا، 17: 22
اي پدر، آرزو دارم کساني که به من بخشيده اي در جايي که من هستم با من باشند تا جلالي را كه تو بر اثر محبّت خود پيش از آغاز جهان به من دادي، ببينند. /یوحنا، 17: 24

پولس و رسولان دیگر نیز به دفعات، نام خدای پدر و عیسی مسیح را در کنار هم به کار می بردند:
فيض و سلامتي از جانب پدر ما، خدا (θεός: theos) و عيسي مسيح خداوند (κύριοςkyrios) بر شما باد. /افسسیان، 1: 2
سپاس بر خدا (θεός: theos)، پدر خداوند (κύριοςkyrios) ِ ما عيسي مسيح، كه به لطف بزرگ خود به وسيله رستاخيز عيسي مسيح از مردگان تولّد تازه و اميد زنده به ما بخشيده است. /اول پطرس، 1: 3
يهودا، غلام عيسي مسيح و برادر يعقوب، به خوانده شدگاني كه در خداي پدر (θεός πατήρtheos patēr) حبيب و براي عيسي مسيح محفوظ مي باشيد. /یهودا، 1: 1

ولی متاسفانه امروزه در بسیاری از سرودها، نام یهوه و خدای پدر حذف شده، عیسی مسیح به تنهایی مورد ستایش و تکریم قرار می گیرد و جلال می یابد و آن قدر در این امر افراط می شود که گویی اصلا خدای پدر وجود ندارد. یا آن قدر اصطلاح خدای پدر به کار می رود که گویی خدای پدر، نام مشخص و متبارکی ندارد.
عیسی بارها از جلال پسر انسان و جلال یافتن خود سخن گفته است ولی جلال او جلال ذاتی و متکی به خود نیست، بلکه جلال او وابسته و نشأت گرفته از جلال پدر است چنان که در انجیل، مکتوب است. پس دریافت کردن جلال از خدای پدر (مثلا توسط عیسی مسیح)، اشتراک در جلال (مثلا توسط یهودیان طبق رومیان، 9: 4) یا امکان رسیدن به جلال (مثلا توسط نیکان و برگزیدگان خدا طبق رومیان، 8: 30 یا توسط فرزندان خدا طبق عبرانیان، 2: 10)، کسی را در خداوندی و الوهیت، با خدای پدر شریک نمی کند.
خدای پدر، عیسی را در پادشاهی، داوری، حکمت و قدرت، با خود شریک کرده است، چنان که آدم را در فرمانروایی بر جهان؛ میکائیل و فرشتگان را در برقراری ارتباط با پیامبران و انجام معجزات؛ ابراهیم را در رازهای خداوندی؛ اسحاق و یعقوب را در برکت؛ موسی و یوشع را دررهبری، تقدیس و نجات بخشی قوم اسرائیل و انجام معجزات بزرگ؛ داود و سلیمان را در حکمت و پادشاهی بر اورشلیم؛ ایلیا و الیشع را در توانایی انجام معجزات بزرگ (زنده کردن مردگان، شکافتن رود و ...)؛ دانیال، اشعیا، ارمیا و حزقیال را در رازها و حکمت خود؛ و کوروش را در نجات بخشی قوم اسرائیل از اسارت بابل، با خود شریک کرده است.
ولی الوهیت و یگانگی خدای پدر، چیزی است غیر قابل تقسیم (با پسر یگانه اش)، غیر قابل تکثیر (در تثلیث یا چندگانگی) و غیر قابل اشتراک گذاری (با هیچ فرشته یا انسان دیگر).

خدا، پدر ما و عیسی مسیح خداوند، فیض و آرامش به شما عطا فرمایند. آمین








هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر