لوگوس، ترجمه ای یونانی برای دو واژۀ عبری است. دو واژه ای که در عبری به معنی کلام هستند و هر دو در یونانی به لوگوس ترجمه شده اند عبارتند از:
1. דְּבַר : dabar
2. אִמְרֵ֣י : im·rê
«خوانندگان اناجیل همنوا مدت ها با واژۀ «کلمه خدا» آشنا بودند که معادل انجیل و بشارت بود.» [1]
یهودیانی که با زبان یونانی آشنا بودند و یونانیان نیز، با واژۀ لوگوس، لوگوس ِ خدا، لوگوس ِ راستی، لوگوس ِ حقیقت و مانند این ها کاملا آشنا بودند و در ترجمۀ عهد عتیق به یونانی (سپتواجنت) برای واژه های عبری فوق که معمولا تنها به کار نمی رفتند واژۀ لوگوس، به صورت مجزا و یا مرکب بارها به کار رفته بود. برای مثال در مزمور 119 می خوانیم:
و كلام راستی را از دهانم مگیر زیرا كه به داوری های تو امیدوارم. /مزامیر، 119: 43
كلام راستی در اصل عبری דְבַר־ אֱמֶ֣ת : ĕ·meṯ ḏə·ḇar- و در ترجمۀ یونانی (سپتواجنت): :logos alētheia λόγος αληθείας آمده است.
در جای دیگر، در امثال می خوانیم:
تا حقیقت (کلام حقیقت) را همان طور که هست به تو یاد بدهم و تو نیز آن کلام راستی را به کسانی که از تو می پرسند، تعلیم دهی. /امثال، 22: 21
کلام حقیقت اوائل آیه در اصل عبری، אִמְרֵ֣י אֱמֶ֑ת : im·rê ĕ·meṯ و در ترجمۀ یونانی (سپتواجنت): αληθή λόγον : aléthés logos آمده و کلام راستی اواسط آیه در اصل عبری، אֲמָרִ֥ים אֱ֝מֶ֗ת : ă·mā·rîm ĕ·meṯ و در ترجمۀ یونانی (سپتواجنت): alétheia λόγους αληθείας : logos آمده است.
در عهد عتیق با واژۀ کلام خدا (اصل عبری: דְּבַר אלהים : dabar elohiym) نیز رو به روییم که برای ترجمۀ آن به یونانی واژۀ لوگوس (λόγος : logos) را به کار برده اند:
.. کلام خدا (דְּבַר אלהים : dabar elohiym) بر شمعيا مرد خدا، آمد و فرمود: ... /1 پادشاهان، 12: 22 [2]
اصطلاح کلام خدا که در 1 پادشاهان، 12: 22 آمده نیز در ترجمۀ یونانی (سپتواجنت) بهκυρίου : logos kurios λόγος ترجمه شده است.
یا در دوم سموئیل آمده:
و مشورتي كه اَخيْتُوفَل درآن روز ها مي داد، مثل آن بود كه كسي از كلام خدا سؤال كند. و هر مشورتي كه اَخيْتوفل هم به داود و هم به اَبْشالوم مي داد، چنين مي بود. /2 سموئیل، 16: 23
«کلام خدا»ی مذکور در این آیه نیز، در اصل عبری، דְּבַר אלהים : dabar elohiym آمده و در یونانی بهλόγω του θεού : logos ho, hé, to theos ترجمه شده است.
فیلون اسکندرانی (تولد: 20 پ.م، وفات: 45 - 50 میلادی) فیلسوف بزرگ یهودی - که بعضی به خاطر نظرات فلسفی اش او را مسیحی می دانند - نیز در آثار خود، لوگوس و روح القدس را دو چیز جداگانه معرفی کرده و به آن ها اشاره کرده بود. [3]
فیلون، در توصیفی نزدیک به امثال، 8: 22 – 31 و کولسیان، 1: 17 (احتمالا چند سال پیش از نوشته شدن اناجیل و رسالۀ کولسیان) لوگوس را این گونه توصیف می کند:
«خدا بعد از خلقت جهان، درون آن لوگوس را قرار داد؛ به گونه ای که لوگوس، خودش را از مرکز به اطراف جهان و از اطراف به مرکز آن گسترش داد و مانع فروپاشی و گسست آن ها شد.» [4]
در آثار فیلون، روح القدس، مقامی پایین تر از لوگوس دارد و وظیفه اش رساندن وحی به انبیا بیان شده است.
در یوحنا،1: 1 – 5 می خوانیم:
در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و كلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چيز به واسطة او آفريده شد و به غير از او چيزي از موجودات وجود نيافت. در او حيات بود و حيات نور انسان بود. و نور در تاريكي ميدرخشد و تاريكي آن را درنيافت.
یا در کولسیان، 1: 15 – 17 آمده:
... او (پسر یگانۀ خدا که منظور از آن همان لوگوس یا حکمتِ خدا است که در عیسی ساکن شد) صورت و مظهر خداي ناديده است و نخستزاده و بالاتر از همه مخلوقات. 16زيرا به وسيله او هر آنچه در آسمان و زمين است، ديدني ها و ناديدني ها، پادشاهان، حكمرانان و اولياي امور آفريده شدند، آري تمام موجودات به وسيله او و براي او آفريده شدند.
اگر چه پولس، نام لوگوس یا حکمت را نیاورده ولی از آن جایی که توصیفات مربوط به لوگوس در یوحنا، 1: 1 – 5 و 14 و توصیفات آن در کولسیان، 1: 15 – 17 و 19 با توصیفات مربوط به حکمت (عبری : חָכמָה : chokmâh) در امثال، 8: 22 – 31 شباهت و همخوانی بسیار زیادی دارد، می توانیم بگوییم وقتی یوحنا، آیات اول باب اول انجیل یوحنا را طبق الهام می نوشت، مستقیم یا غیرمستقیم، توصیفات مربوط به حکمت در امثال، 8: 22 – 31 را نیز مدنظر داشت:
من حکمت هستم. ارزش من از جواهرات بيشتر است و هيچ چيزي در دنيا نيست که بتواني آن را با من مقايسه کنی ... خداوند، در زمانهاي خيلي قديم، قبل از هر چيز مرا آفريد و من، اولين مخلوق خداوند هستم.
من از روز اول آفريده شدم. در ابتدا، پيش از آن که جهان آفريده شود.
قبل از اقيانوسها به دنيا آمدم، قبل از آنکه چشمه هاي آب به وجود آيند.
قبل از کوهها متولّد شدم؛ پيش از اينکه تپّه ها به وجود آيند.
قبل از اينکه خداوند زمين و صحراها و حتّي ذرات خاک زمين را خلق کند، من وجود داشتم.
وقتي که او آسمان را خلق مي کرد و افق را در اطراف اقيانوسها مي گسترانيد، من آنجا بودم.
وقتي که او ابرها را در آسمان، و چشمه ها را در اعماق زمين قرار مي داد،
زماني که حدود درياها را معيّن مي کرد تا آبها از حدود خود تجاوز نکنند و زماني که زمين را بنياد مي نهاد، من نزد او بودم.
من مانند يک معمار (در بعضی ترجمه ها: مانند یک طفل) در حضور او و منبع شادي روزانه اش بودم. پيوسته در نزد او شادي مي کردم،
و از جهان و از مردمش خشنود بودم ... /امثال، 8: 11 و 22 – 31
برای این که بتوانیم یوحنا، 1: 1 را بفهمیم بهتر است نخست این فرض را بپذیریم که یوحنا، 1: 1، به نوعی تفسیر امثال، 8: 22 – 31 است. اگر نپذیریم که یوحنا، 1: 1 با امثال، 8: 22 – 31 ارتباط دارد باید تفسیر بسیار قدرتمندی از امثال، 22 – 31 ارائه دهیم، سپس مجبور می شویم «حکمت» را به عنوان چیز دیگری به جز لوگوس بپذیریم و بعد باید تعیین کنیم پولس در کولسیان به کدام اشاره دارد؟ به کلمۀ خدا (لوگوس) یا به حکمت (سوفیا)؟ و احتمالا در نهایت هم می توانیم آن را به فرضیۀ اثبات نشدۀ تثلیث بیفزاییم و تربیع بسازیم!
حتی می توانیم بگوییم لوگوس، واژه ای یونانی برای توصیف روح خدا است که در پیدایش، 1: 2 آمده، چون در زبان عبری، واژه ای که برای روح به کار می رود رُواخ (רוח : ruwach) است و رُواخ در انگلیسی به واژه های زیر ترجمه شده است:
1) windباد، نسیم
2) breathدم ، نفس، نسيم، نيرو، جان، رايحه
3) mind ذهن، خيال، مغز، فهم
4) Spiritجوهر، جان، روان، روح
می توان گفت، خداوند به وسیلۀ الهام به یوحنا، کارکردهای «روح خود» که در پیدایش و «حکمت خود» که در امثال فرموده بود را بیان می کند تا طی مکاشفه ای جدید به یوحنا و به ما بفهماند روح خدا، حکمت خدا و کلام خدا، یکی هستند و همۀ آن ها، القاب یا توصیفاتی برای ماهیت خدا هستند. اگرچه در ترجمۀ عهد عتیق به یونانی (سپتواجنت)، واژه ای که برای رواخ عبری (روح) به یونانی انتخاب شد، پنوما (πνεύμα : pneuma) و واژه ای که برای حکمت انتخاب شد، سوفیا (σοφίας : sophia) بود ولی یوحنا طبق الهام و با هشیاری واژه ای یونانی برای توصیف این مکاشفه به یونانی برگزید تا همۀ معانی موجود در مکاشفه را منتقل کند. پس برای این که ما بتوانیم به تمام معانی مکاشفه و معنای لوگوس پی ببریم باید دقت کنیم که توصیفات، کارکردها و عملکردهایی که دربارۀ «لوگوس» بیان شده، دقیقا اشاره به توصیفات، کارکردها و عملکردهایی است که در پیدایش دربارۀ «روح – کلام خدا» و در امثال، دربارۀ «حکمت» بیان شده است.
از آن جایی که طبق فلسفه و روش وحی در الهیات مسیحی (بر خلاف الهیات اسلامی و الهیات بعضی یهودیان شریعت مدار)، خدا، مکاشفۀ خود را به فکر نبی منتقل کرده، کلمات کتاب مقدس را به نبی دیکته نکرده و نبی تقریبا در انتخاب واژه ها آزادی محدود داشته است، حتی یوحنا می توانست به جای لوگوس از سوفیا استفاده کند و هیچ چیزی مانع او نبود.
ولی یوحنا واژۀ لوگوس را احتمالا به سه دلیل اصلی برگزید چون اگر سوفیا را به کار می برد:
1.ممکن بود یهودیان دچار پرسش شوند و بگویند: کجای پیدایش آمده که سوفیا (حقیقت) از آغاز با خدا بود، نزذ خدا بود و یک خدا بود!؟ پس اگر واژۀ سوفیا به کار می رفت، تضاد شدیدی با الهیات یهودی به وجود می آمد.
2.واژۀ سوفیا در ترجمۀ یونانی عهد عتیق، کمتر به کار رفته بود (که واضح ترین و برجسته ترین توصیف از او در امثال، 8: 22 – 31 بود) و برای معرفی چیزی که از آغاز وجود داشته، سازندۀ جهان و موجودات آن بوده و به قول یوحنا، ثِه آس (خدا، فرمانروا) است، کمی نامناسب می نمود.
3.واژۀ سوفیا، اشاره به خود حقیقت دارد و تقریبا حالتی خنثی و منفعل دارد در حالی که واژۀ لوگوس، به خاطر ارتباط آن با کلام و سخن گفتن، به موجود یا حالتی فعال و پویا از یک موجود اشاره دارد. به کار بردن واژۀ لوگوس، امکان تداعی این معانی را نیز ممکن می ساخت که خدا از آغاز، با «لوگوس – کلمه» اش هستی را آفریده (= پیدایش، 1: 3)، در طول تاریخ توسط «لوگوس – کلمه» اش با انبیا سخن گفته و در نهایت در نقطۀ اوج تمامی اعصار، «لوگوس – کلمه» اش (که در مقام تشبیه و استعاره، پسر یگانۀ خدا خوانده می شود) را در جسم انسانی عیسی متجلی کرده، با این کنش، عیسی را به مسیح تبدیل کرده، و او را فدیۀ گناهان ما قرار داده تا ما از گناه و مرگ نجات یابیم و به حیات جاویدان برسیم.
یوحنا با انتخاب واژۀ لوگوس و توصیف کیفیت، کارکردها و عملکردهای آن، غیرمستقیم معنای سوفیا را نیز با آن منتقل کرده است در حالی که اگر واژۀ سوفیا را بر می گزید، تا این اندازه نمی توانست معانی مختلف و زیبای مربوط به لوگوس را با آن منتقل کند. جالب توجه این که در عهد جدید، لوگوس، گاهی نیز با واژۀ سوفیا به کار رفته و با آن یک واژۀ مرکب را ساخته است:
زيرا يكي را بوساطت روح، كلام حمكت (λόγος σοφίας : logos sophia) داده مي شود و ديگري را كلام علم، بحسب همان روح. /1 قرنتیان، 12: 8
از آن جایی که لوگوس، به تنهایی، معنایی نسبتا خنثی دارد می توانیم بگوییم منظور از لوگوس، کلام خدا، راستی، منطق الهی یا عقل کل و عقل برتر است. می توانیم لوگوس را کلمۀ خدا معنی کنیم چنان که پولس نیز در اول قرنتیان، لوگوس (کلام) یا سوفیا (حکمت) را به تنهایی به کار نبرده:
زيرا يكي را بوساطت روح، كلام حمكت (λόγος σοφίας : logos sophia) داده مي شود و ديگري را كلام علم، بحسب همان روح. /1 قرنتیان، 12: 8
لوگوس در عهد جدید بارها با واژه ای دیگر و به صورت مرکب به کار رفته است:
همين است آنكه در جماعت در صحرا با آن فرشته اي كه در كوه سينا بدو سخن مي گفت و با پدران ما بود و كلمات زنده (λόγια ζῶντα : logion zaō) را يافت تا به ما رساند، /اعمال، 7: 38
پس برتري يهود چيست؟ و يا از ختنه چه فايده؟ بسيار از هر جهت؛ اوّل آنكه بديشان كلام خدا (λόγια τοῦ θεοῦ : logion ho, hé, to theos) امانت داده شده است. /رومیان، 3: 2
و در وي شما نيز چون كلام راستي (:logos alētheia λόγος αληθείας)، يعني بشارت نجات خود را شنيديد، در وي چون ايمان آورديد، از روح قُدوسِ وعده مختوم شديد. /افسسیان، 1: 13
بهسبب امیدی که بجهت شما در آسمان گذاشته شده است و خبر آن را در کلام راستی (:logos alētheia λόγος αληθείας) انجیل قبلا شنیدید. /کولسیان، 1: 5
او محض اراده خود ما را بوسيله كلمه حقّ (:logos alētheia λόγω (λόγος) αληθείας) توليد نمود تا ما چون نوبر مخلوقات او باشيم. /یعقوب، 1: 18
اي كودكان، به شما نوشته ام، زيرا شما پدر را مي شناسيد. اي پدران، به شما نوشته ام، زيرا او را كه از ازل بوده است (= لوگوس)، مي شناسيد. اي جوانان، به شما نوشته ام، زيرا نيرومند هستيد و كلام خدا (λόγος τοῦ θεοῦ : logos ho, hé, to theos) در شماست و شما بر شيطان پيروز شده ايد. /نامۀ اول یوحنا، 2: 14
بدین ترتیب، لوگوس (کلمۀ)ِ مذکور در یوحنا، 1: 1، کلام حکمت مذکور در 1 قرنتیان، 12: 8، و کلام راستی مذکور در افسسیان، 1: 13، کولسیان، 1: 5 و یعقوب، 1: 18 با آیاتی از تورات، که دربارۀ کلام خدا، کلام حقیقت و کلام راستی آمده و در بالا به آن ها اشاره شد، هم راستا می شود و با نگاه به آن ها فهمیده می شود.
اگر انجیل یوحنا به عبری بود به جای واژۀ لوگوس، واژه های مرکب زیر می توانست به کار گرفته شود:
1.در آغاز، حکمت (chokmâh : חָכמָה) بود و حکمت نزد فرمانروا (אלהים : elohiym) بود و حکمت، فرمانروا (אלהים : elohiym) بود.
2.یا: در آغاز، کلام خدا (דְּבַר אלהים : dabar elohiym) بود و كلام راستی نزد فرمانروا (אלהים : elohiym) بود و حکمت، فرمانروا (אלהים : elohiym) بود.
3.یا: در آغاز، كلام راستی (דְבַר־ אֱמֶ֣ת : ĕ·meṯ ḏə·ḇar-) بود و كلام راستی نزد فرمانروا (אלהים : elohiym) بود و حکمت، فرمانروا (אלהים : elohiym) بود.
4.یا: در آغاز، كلام حقیقت (אִמְרֵ֣י אֱמֶ֑ת : im·rê ĕ·meṯ) بود و كلام حقیقت نزد فرمانروا (אלהים : elohiym) بود و حکمت، فرمانروا (אלהים : elohiym) بود.
ولی اکنون که به یونانی نوشته شده نیز لوگوس به تنهایی، معنای کامل و دقیقی نمی دهد و یک یونانی قرن اول میلادی برای درک بهتر آن می توانست آن را این گونه تفسیر کند:
1.در آغاز، حقیقت (σοφία : sophia) بود و حقیقت نزد خدا (θεός : theos) بود و حقیقت، خدا (θεός : theos) بود. (= 1 عبری بالا)
2.یا: در آغاز، کلامِ فرمانروا (κυρίου : logos kurios λόγος) بود و کلامِ فرمانروا نزد خدا (θεός : theos) بود و کلامِ فرمانروا، خدا (θεός : theos) بود. (= 2 عبری بالا)
یا: در آغاز، کلام خدا (κυρίου : logos kurios λόγος) بود و کلام خدا نزد خدا (θεός : theos) بود و کلام خدا، خدا (θεός : theos) بود. (= 2 عبری بالا)
3.یا: در آغاز، کلام راستی (:logos alētheia λόγος αληθείας) بود و کلام راستی نزد فرمانروا (θεός : theos) بود و کلام راستی، فرمانروا (θεός : theos) بود. (= 3 عبری بالا)
4.یا: در آغاز، کلام حقیقت (αληθή λόγον : aléthés logos) بود و کلام حقیقت نزد فرمانروا (θεός : theos) بود و کلام حقیقت، فرمانروا (θεός : theos) بود. (= 4 عبری بالا)
به طور خلاصه با توجه به معانی مربوط به واژۀ لوگوس و کلمات مرتبط با آن که در زبان یونانی کاملا شناخته شده بود، وقتی یوحنا واژۀ لوگوس را به کار می برد، معانی مرتبط با آن از جمله کلام خدا، کلام راستی، کلام حقیقت، کلام حکمت و حکمت (سوفیا) را نیز مد نظر داشت.
همچنین وقتی به لوگوس اشاره می کرد، درک مخاطبان زمانۀ خود را نیز از واژۀ لوگوس در نظر داشت، به خصوص درکی که ناشی از توصیفات لوگوس، توسط فیلون اسکندرانی یهودی بود. [5]
طبق توصیفات فیلون یهودی از خدا و لوگوس، خدا یک موجود پیچیده و چند بُعدی است که تمام هستی را در بر می گیرد و همۀ زمین و کهکشان ها را پر می کند. درون این خدا که همۀ هستی و جهان ماده و جهان روح را پر کرده، فرشته ها، انسان ها، طبیعت و خلاصه همه چیز وجود دارند و برترین موجودی که درون خدا، درون این کلیت و درون کل هستی وجود دارد، لوگوس ِ خدا است. چیزی که در امثال، 8: 22 – 31 توصیف شده، در کولسیان، 1: 15 – 17 گوشه هایی از وجود او مورد اشاره قرار گرفته و در عهد جدید اصطلاحا پسر خدا خوانده می شود.
این چیز عجیب و عظیم، این موجود پیچیده که شبیه ترین چیز به خدا، جزئی از خدا و چسبیده به او است، لوگوس نامیده شده و به عبارتی، قانون حاکم بر جهان، قانون درون جهان و درون همۀ اشیاء است و «همه چيز به وسيله او با هم ارتباط پيدا مي کند.» /کولسیان، 1: 17.
پس بر اساس مواردی که در بالا بررسی شد و با درک درستی که می توانیم از باب اول یوحنا پیدا کنیم، منظور از لوگوس، اشاره به چیزی غیر مادی و روحی (روحانی) بود که ارتباط بسیار نزدیک و محکمی با خود خدا دارد و هرگز با جسم عیسی مسیح، برابر، یا بر جسم عیسی مسیح منطبق نیست. (به این مسئله در بخش همسانی یا تفاوت لوگوس با عیسی خواهیم پرداخت.) [6]
پی نویس ها:
2. اصل عبری 1 پادشاهان، 12: 22:
וַיְהִי דְּבַר הָֽאֱלֹהִים אֶל־שְׁמַעְיָה אִישׁ־הָאֱלֹהִים לֵאמֹֽר׃
ترجمۀ یونانی (سپتواجنت):
καὶ ἐγένετο λόγος κυρίου πρὸς Σαμαιαν ἄνθρωπον τοῦ θεοῦ λέγων
جالب این که در اصل عبری، دو بار واژۀ الوهیم به کار رفته ولی در ترجمۀ یونانی، برای الوهیم که در اوائل آیه آمده واژۀ سرور (κυρίου (kurios)) را به کار برده اند و برای الوهیم که در اواخر آیه آمده، واژۀ خدا (θεός : theos).
3. فیلون اسکندرانی یا یهودی حدود بیست سال قبل از میلاد به دنیا آمد و حدود چهل و پنج سال پس از میلاد از دنیا رفت. او زمان حیات خود، میان یهودیان موقعیت ممتازی داشت به گونه ای که در نزاعی که میان یهودیان و حکومت وابسته به رم در گرفت، او در جایگاه سفیر یهودیان به دربار رم عزیمت کرد. فیلون یکی از متفکران بنام دوره افلاطونی میانه است که تاثییر عمیقی بر متکفران ادیان سامی بر جای گذاشت. بسیاری از مسائلی که بعدها از سوی متفکران ادیان ابراهیمی مطرح شد، نخستین بار فیلون آن را ارائه کرده است. ولفسن، مورخ امریکایی تاریخ فلسفه، تفکر غالب و حاکم بر قرن اول تا قرن هفدهم ادیان ابراهیمی را تفکر دینی یا فیلونی خواند است. عده ای فیلون را به سبب تاثیری که بر مسیحیت گذاشته و نقشی که در تحکیم پایه های آن داشته است مسیحی به شمار آورده اند.
آدلف فون هارناک در کتاب درباره پیدایش عقاید و آموزه های مسیحیت به نقش فیلون اسکندرانی اشاره کرده است. از نظر او، الاهیات مبتنی بر لوگوس فیلون مبنای مسیح شناسی در مسیحیت قرار گرفت. به باور هارناک نقش فیلون در تلفیق فلسفه یونانی با یهودیت راه را برای مسیحیت باز کرد.
* ارتباط پولس و فیلون از دیدگاه سامل
سامل (Sammel)، محقق امریکایی، معرفی نظام مندی تری از ارتباط پولس و فیلون به دست داده است. نکات اصلی او را می توان در چهار محور ذیل خلاصه کرد:
سامل (Sammel)، محقق امریکایی، معرفی نظام مندی تری از ارتباط پولس و فیلون به دست داده است. نکات اصلی او را می توان در چهار محور ذیل خلاصه کرد:
1.تعالی خدا:
هر دو در صدد حل مساله ارتباط خدا با مخلوقات بوده اند و هر دو به دنبال ارائه ساز و کاری هستند که با آن خدای متعالی را به خدای درون ذات و حاضر در جهان فیزیکی تبدیل کنند.
2.شریعت
هر دو به نوعی با مسائل مشابه در شریعت موسی دست به گریبانند؛ اما فیلون معتقد است انسان می تواند و باید شریعت را مراعات کند، در حالی که پولس بر ناتوانی انسان در رعایت شریعت تاکید دارد.
3.رستگاری
فیلون و پولس هر دو از زبان عرفانی استفاده کرده اند و رهایی را رهایی از تن و قید و بندهای این جهان می دانند؛ اما در تفکر فیلون هیچ اثری از رهایی فقط به وسیله ایمان که در تفکر پولس نقش اساسی ایفا می کند، وجود ندارد.
4.انسان شناسی
هر دو بر دو ساحتی بودن انسان و تمایلات دوگانه آدمی تاکید کرده اند: انسان از جسم که بر حسب فرض، شر است و از بخش غیرمادی یعنی روح تشکیل شده است. انسان در تلاش است از ماده فراتر رود و به تعبیر فیلون در جهان معقول و به تعبیر پولس در «روح» زندگی کند (غلاطیان، 5: 16- 25). پولس نیز میان انسان زمینی و آسمانی فرق گذاشت. پولس همچون فیلون می پذیرد که انسان می تواند زندگی اش را در سطوح و مراتب معنوی و روحانی متنوعی بگذارد.
هر دو در صدد حل مساله ارتباط خدا با مخلوقات بوده اند و هر دو به دنبال ارائه ساز و کاری هستند که با آن خدای متعالی را به خدای درون ذات و حاضر در جهان فیزیکی تبدیل کنند.
2.شریعت
هر دو به نوعی با مسائل مشابه در شریعت موسی دست به گریبانند؛ اما فیلون معتقد است انسان می تواند و باید شریعت را مراعات کند، در حالی که پولس بر ناتوانی انسان در رعایت شریعت تاکید دارد.
3.رستگاری
فیلون و پولس هر دو از زبان عرفانی استفاده کرده اند و رهایی را رهایی از تن و قید و بندهای این جهان می دانند؛ اما در تفکر فیلون هیچ اثری از رهایی فقط به وسیله ایمان که در تفکر پولس نقش اساسی ایفا می کند، وجود ندارد.
4.انسان شناسی
هر دو بر دو ساحتی بودن انسان و تمایلات دوگانه آدمی تاکید کرده اند: انسان از جسم که بر حسب فرض، شر است و از بخش غیرمادی یعنی روح تشکیل شده است. انسان در تلاش است از ماده فراتر رود و به تعبیر فیلون در جهان معقول و به تعبیر پولس در «روح» زندگی کند (غلاطیان، 5: 16- 25). پولس نیز میان انسان زمینی و آسمانی فرق گذاشت. پولس همچون فیلون می پذیرد که انسان می تواند زندگی اش را در سطوح و مراتب معنوی و روحانی متنوعی بگذارد.
5. به عقیدۀ بعضی از محققان، تفاوت های بارزی میان لوگوس توصیف شده توسط فیلون و لوگوس توصیف شده توسط یوحنا وجود دارد از جمله موارد زیر:
1.فیلون، لوگوس را کاملا مخلوق خدا می داند و معتقد و مطمئن نیست که لوگوس از ازل (پیش از زمان)، وجود داشته در حالی که یوحنا طوری سخن می گوید که گویی به طور غیرمستقیم برای او ازلیت قائل است.
2.فیلون، لوگوس را یک شخص معرفی نمی کند و وجود او را وابسته به خدا می داند در حالی که لوگوس، در باب اول یوحنا، یک شخصیت مستقل دارد.
3.فیلون، برای لوگوس، الوهیت قائل نیست در حالی که لوگوس مذکور در یوحنا، خدا (theos) نامیده شده و در الوهیت با خدا (theos) شریک است.
نظر محققانی که معتقدند میان درک فیلون و یوحنا از لوگوس، تفاوت های بنیادی و بارزی وجود دارد، طبیعتا بر پایۀ ترجمه های غلط عهد جدید و درک رایج مبتنی بر «تثلیث و الوهیت مسیح» استوار است که در مباحث مربوطه، به نقد آن ها پرداخته و نادرستی آن ها را نشان داده ام.
به نظر من و طبق مواردی که در بالا بررسی شد، هیچ تفاوتی میان درک فیلون که یک یهودی بود و درک یوحنا و پولس و رسولان دیگر از لوگوس، وجود ندارد. تفاوت، تنها در ادبیات متفاوتی است که به کار می گیرند. یعنی فیلون، از ادبیات و زبانی فلسفی استفاده می کند در حالی که ادبیات و زبان یوحنا، عرفانی است.
6. بعضی از محققان، به رابطۀ لوگوس با حکمت مذکور در امثال اشاره کرده اند که برای مطالعۀ بیشتر می توانید به مقالات آن ها مراجعه کنید:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر